خواستم از تو بگویم ؛ نشد، شاید اینبار، شاید اینبار

خواستم با چند جمله ی کوتاه
با سبدی از گل ها
با نور گذرا از پنجره داغ جنون
با نسیمی عاشقانه
تنها از نگاهت بنویسم

خواستم که در این ورطه تاریک
که دل از تصورش به تنگ می اید
التیام قافیه ای باشی که مدام
میشود در سر و قلبم تکرار
شاید اینبار
شاید اینبار

چه بگویم که هر چیز در وجودت پیداست!
قلمی در دستم
با دو برگ از لاله
آماده و پر کار
تا عشق را به جایش بنشانم
شاید اینبار
شاید اینبار

طفلی با دلی خرد و ذلیل
از مرهم دستانت باخبر است
همه عشقی ، همه شوری
در جهانم تو شدی دلدار
خواستم از تو بگویم ؛ نشد
شاید اینبار
شاید اینبار

شاعر : محمدطاها دهقانزاده

برچسب ها : ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *