می گویند؛ کمال الدین یا شمس الدین محمد وحشی ‘بافقی’ اما می بینیم در هر جغرافیایی با احترام و افتخار در پی جستجوی یادبود و نشانی از گذشته ات هستند تا حال بهانه ای باشد برای کسب آبرو، اعتبار و شناساندن هرچه بیشتر شاعر نامدار سده دهم ایرانمان در مدیوم جهانی به جز دیار خودت!!
آری اینجا غریبه ای!
یا آشنایی دور که نهایت با نام بلوار و مجسمه ای گاه و بی گاه بی تفاوت از کنارت رد می شوند. ولی نه، آدم باید حق انصاف را رعایت کند و خودت هم میدانی و دیده ای که گاهی آمده اند کنار مجسمه ات ایستادند، عکسی به یادگار گرفتند و در نطقی از کمالات و جمالاتت سرودند و وعده وعیدهای تهی و پوشالیشان پله ای شد برای اهداف شخصی و گروهی!
آری،اینست اوج هنرنمایی دلقک های بی خردِ به اصطلاح “همشهری”!
عشاق پست و مقام که خود را آرسن لوپن زمانه می پندارند ولی در دیدگاه مردمِ هوشیار، گربه صفتان کفتار منشی بیش نیستند.
از قدیم گویند برای کسی که خود را به نفهمی زده است هیچ علاجی نیست. اما زود دیر میشود و خواهد شد. دیر نیست زمانی که بغیر از شهرهای اطراف، کشورهای همسایه نیز بدنبال جعل نام و اعتبارت بنام خودشان باشند و برایت چها که نکنند. شاید مانند مولانا، باید ترکیه معرف و مبلغت باشد؟!
غریب آشنا …
اندک دوستان مهربانت هم آنقدر بی مهری دیدند و گوش شنوایی پیدا نکرده اند که دلسردی و ناامیدی میراثشان شده، کاش در این زمانه ، خان زاده بختیاری پیدا میشد و “به عمل کار برآید _ به سخندانی نیست” را باز برایمان معنی میکرد.
چون در این دیار از این آدم نما و به اصطلاح هنردوستان که روزگاری نچندان دور جابجایی مقبره و آرامگاه شاعر را برای عوام فریبی شعار خود قرار داده و در بوق و کرنا کرده بودند هیچ بخاری بلند نخواهد شد.
عباس حبیبی خوب شناخت این جغرافیا رو که گفت:
وحشی‌ای سوخته شهـر محبت برخیز
که به شهـر تو من سوختـه جان آمده ام
وحشیاصلـح و صفا نیست در ابتاء بشـــر
به شکایت ز دورنگی زمـان آمده‌ام…

شرح پریشانی ات این روزها به وضوح به چشم میخورد…
یادت سبز…

میثم پورمنش

برچسب ها :

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *