زمانی شرڪت فسفات بافق برای خودش مدیری مستقل داشت آن هم مدیری بومی، همچنین بیمارستان بافق؛
عجیب سرنوشت این هر دو به هم نزدیڪ است و آن نزدیڪی از این جهت ڪه هر دو سرپرستی دارند موقت و اما این موقتها نیز داستان خود را دارند.
بعضی مواقع موقت هاست ڪه دائمی می شود، مگر می شود دو مجموعه بزرگ معدنی را یڪ نفر مدیریت ڪند ڪه آن یڪ نفر نیز برای بافقیهایی ڪه روی بومی تعصب دارند غیر بومی باشد؟ یا فقط بافق است و سنگ آهن؟ چرا ڪسی پیگیر تنظیم صورتجلسه و یا انجام تعهدات بهره بردار فسفات نیست؟ جلوگیری از خام فروشی فلات مرکزی چطور؟ بالاخره تکلیف معادن چاه گز چه شد؟ در کدام مرز است و خوراکش به کجا بار می شود؟ ڪارخانه اسید فسفریڪ فسفات چند درصد پیشرفت داشته است؟ امنیت شغلی ڪارگران آن دو شرکت برقرار است یا ڪارگران آنجا ڪارگر نیستند؟ مگر می شود شبڪه بهداشت و بیمارستان را یڪ نفر مدیریت ڪند و آن یڪ نفر هم در شرایطی ڪه فرمانداران ملزم به ساڪن بودن در محل خدمت هستند غیرساڪن باشد؟ مگر می شود از بالا به ڪسی بگویند مدیریت بیمارستان را به عهده بگیر و او قبول نڪند؟ مگر بحث درمان، سلامت، بهداشت و بیمارستان شوخی است ڪه با آن شوخی می ڪنید؟ ولی می بینیم ڪه بعد از گذشت چند روز، چند هفته، چند ماه و چند سال همچنان شده حتی در شرایط اضطراری حمله ویروس ڪرونا ڪه مستقیم با جان مردم و ڪارگران سر و ڪار دارد.
هر بار مطالبه می ڪنی و از درد مردم و ڪارگران می گویی یا بی جواب می ماند یا مسئولان جوابشان برای حل مسئله و یا مسائلی ڪه قفل شده نیست بلڪه برای فعلا از سر خود باز ڪردن و از این ستون به آن ستون پریدن است، نتیجه اینڪه روزها، هفته ها، ماهها و سالها گذشتند و دو مجموعه بزرگ معدنی و دو مجموعه بزرگ بهداشت و درمان شهرستان با یڪ مدیر اداره شدند و آب از آب تڪان نخورد البته در دل مسئولان، فقط مواظبت ڪنیم اگر فرماندار رفتنی شد فرماندار بعدی حتما حتما بومی باشد، فولاد آهن اسفنجی فلات مرڪزی هوا شد فدای سرتان، ڪارخانه اسید فسفریڪ فسفات در هاله ای از ابهام سرتان سلامت، فلات مرڪزی خام فروشی می ڪند مهم نیست دارندگی و برازندگی، مهم این است ڪه مدیر فلات و مدیر فسفات مدیر است و هر چند غیر بومی است اما انسان شریفی است و شبڪه بهداشت و بیمارستان و ….
شورای سردبیری عصر بافق