مادری را پشت در بین ناتوان افتاده است
بر زمین از زخم سیلی و زبان افتاده است
چند روزی مانده دور از دیدن روی پدر
از غم هجران بابا بی گمان افتاده است
صورتش از ظلم ظالم گشته بی جان و کبود
در میان کوچه غم بی نشان افتاده است
بهر جانبداری از مولای خود شیرخدا
بر زمین از کینه ی نابخردان افتاده است
پا به پای او حسن با دیدگانی دُرفشان
در پی گوشواره ای ناله کنان افتاده است
سوره کوثر، گل یاس، آن شفیع نادمان
مدفنش مخفی ز چشم دشمنان افتاده است
همچو من گر نادمی، راه نجاتت بی گمان
خاک بوسیِ درِ این آستان افتاده است
محمود حاجی محمدی (نادم)