روزنامه #آفتاب_یزد در مقاله ای تحت عنوان “آقای صباغیان! چرا لقمه را دور سرتان می چرخانید؟! نیمی از حقوق و سیاهه ی اموال قبول؛ دی.19 چگونه واگذار شد؟!” دوباره به بهانه واگذاری #دی_نوزده به مجتمع صنعتی معدنی چادرملو و شرکت سنگ آهن مرکزی ایران بافق به #محمد_رضا_صباغیان_بافقی حمله کرده و سعی بی مورد در به حاشیه بردن حرکات زیربنایی نماینده بزرگترین حوزه انتخابیه کشور و محرومترین حوزه در استان می کند، حرکات و سکناتی که در بعد ملی آن هم از سوی این نماینده که برخواسته از قشری محروم و کمتر دیده شده است و هر کدام از آنها می تواند به عنوان الگو در جامعه باب شده و در بسیاری مسائل راهگشا باشد انگار برخی دوستان را خیلی اذیت کرده است.
مطالب این روزنامه در خصوص معدن دی نوزده یا از سر ناآگاهی است که باید این امر را به متخصصان این حوزه واگذار کنند و اگر احیانا خواستند افاضاتی داشته باشند با همان متخصصان صحبتی داشته باشند تا نقطه نظرات آن روزنامه کشوری موجب خنده و تمسخر آنها واقع نشود و یا این قلم زدنها از روی آگاهی کامل است که بعید می دانیم چنین باشد، در این صورت قصد دارند که بر امواج درد و رنج مردم شریف یزد در بحث #آب سوار شده و برای چند کف و هورای عوام موج سواری کنند.
در هر صورت هر چند که ما جواب آن سوال را تا آخر همین متن خواهیم داد ولی سوالهایی در ذهنمان هست که شاید گردانندگان آفتاب یزد با فکر کردن بیشتر روی همین سوالها به جوابشان برسند، هیچ زمانی اصلا دوست نداشتیم در مسائل حزبی ورود کنیم ولی روزنامه آفتاب یزد برچسب کدام حزب به پیشانی آن خورده؟ اکنون کدام حزب راس کار مملکت است؟ این واگذاری در کدام دولت اتفاق افتاده است؟ به جز صباغیان بافقی که همواره گفته مستقل است سه نفر نماینده دیگر استان از کدام لیست به صندلیهای سبز بهارستان رسیده اند؟ وضعیت وخیم آب استان دست پخت چند نفر افراد شاخص از کدام جناح هست؟ کدام مسئولان استان مرتب در خصوص مصرف آب شرب انتقالی به استان و آب شیرین سفره های زیرزمینی شهرستانهای محروم استان به مردم دروغ گفتند؟ سفره آبهای زیرزمینی دشتهای شهرستان یزد توسط کدام صنایع فرو نشست تا دیگر قابل شرب نباشد؟ غصب سرزمینهای بافق در بخش بهاباد و برداشت بی رویه از سفره آبهای زیرزمینی شهرستان بهاباد با کدام پشتوانه در حال انجام است؟ غصب دوباره بخش وسیعی از شهرستان بافق شامل معادن و سفره آبهای زیرزمینی توسط چه کسانی در سکوت اهالی رسانه استان در حال انجام است؟ استانداری که گفته شده چگونه از او تایید گرفته شد در کدام دولت بوده است؟ و… به نویسنده محترم آن مقاله باید گفت کمتر فرافکنی کنید و بهتر نیست دست از این فرار به جلوی ناشیانه برداشته و کمتر تف سر بالا بیاندازید؟! چرا که مردم فهیم هستند؛ نکند جواب توسعه نامتوازن، نامتناسب و نامتناجس استان و برخی شهرستانهای زیاده خواه در استان را هم که آفتاب یزد که هیچ، حتی استان را یارای مقابله با آنها نیست را نیز صباغیان بافقی باید بدهد؟
انتشار فیش حقوقی و درخواست از رئیس جمهور کشور به مبادرت به اینکار، گرفتن رای اعتماد وزرا به صورت سالیانه، برگرداندن ۵۰ درصد از حقوق دریافتی به خزانه دولت تا مساعد شدن شرایط سخت اقتصادی کنونی در راستای هم دردی با مردم، منتشر کردن لیست اموال و دارائیها و … کارهایی نیست که یک روزنامه بتواند با یک یا چند نوشته عوام فریبانه آنها را زیر سوال ببرد، شاید هم همین موارد و موارد دیگری که احتمالا در دستور کار صباغیان بافقی است خواب برخی را آشفته کرده است؟ شاید هم دستور حمله از جای دیگری صادر شده باشد، خیلی دوست داریم در مجلسی که اکنون در حال وضع برخی قانونهای امیدوار کننده ای است قانون از کجا آوردی هم پیگیری شود، راستی اگر غرضی در کار نیست چرا از آن یکی عضو شورای معادن همین سوال پرسیده نمی شود؟! اصرار عجیب آن روزنامه به پاسخ صباغیان و عدم پاسخگویی سه نماینده دیگر استان نه در بحث دی نوزده بلکه در هر بحث دیگری بیشتر به این شائبه دامن می زند که این پروژه در راستای اهداف دیگری پیگیری می شود.
روزنامه آفتاب یزد تهدید کرده که “اگر لازم بدانیم تا شبی که فردای آن انتخابات مجلس در اسفند 98 برگزار خواهد شد می پرسیم که:« دی.19 چگونه واگذار شد؟»” هر چند که این سوال با توجه به شرایط استان اشتباه و خلاف جهت منافع استان است ولی در انتخاب مخاطب جانب انصاف را رعایت نشده و اگر غرضی در کار نبود مخاطب باید هر ۴ نماینده و مسئولان استانی باشند تا ببینیم کدام یک به این نوشته و آن سوال اهمیت داده و پاسخ خواهند داد؟
ولی حدس ما این است که از سه نماینده دیگر استان کلا قطع امید شده که مخاطبش فقط صباغیان بافقی است که این خود گواه حقانیت اوست و چون سوال نابجا و عوام فریبی است قطعا جوابی نخواهد داشت.
ما در گذشته نزدیک در جواب سوالهای #رضا_بردستانی، خبرنگار سیاسی آفتاب یزد در متن “رحیمی؛موقت یا دائمِ مشروط؟!” هر چند که مورد خطاب ما نبودیم جوابی ۸ قسمتی دادیم اما در پایان آن متن سوالهایی را نیز مطرح کردیم که هرگز جوابی به آنها داده نشد، اگر بردستانی، همفکران و همکاران وی جواب سوالهای ما را یافته بودند و کمی روی آنها فکر کرده بودند هرگز این سوال را نمی پرسیدند، در راستای نوشته همان روزنامه ما نیز به شما توصیه می کنیم از مجلس شورای اسلامی وقت بگیرید ولی نه برای سوال از صباغیان بافقی که برای مطرح کردن آن سوالها از تریبون مجلس و دنبال پاسخ آن سوالها گشتن که اگر دل در گرو استان و حل مشکلات آن دارید این به صواب نزدیک تر است، اما سوالهایی که خبرنگار سیاسی آفتاب یزد به راحتی از کنار آن گذشت تا به این سوال برسد؛
– چرا باید قیمت فروش سنگ آهن برای سالهای متمادی، دولتی و با فاصله ای چشمگیر و دور از قیمت واقعی و جهانی آن در اختیار توسعه و پیشرفت استان اصفهان و کارخانجات آن تعیین شود؟
– شرکت دلال تهیه و تولید مواد معدنی ایران در کجا تاسیس و ثبت داده شد و برای چه اهدافی؟
– چرا شرکت معادن سنگ آهن مرکزی ایران بافق سابق که می توانست و طبق قانون معادن بزرگ باید دولتی می ماند تا در پرداخت حقوق دولتی و عوارض ارزش افزوده به استان، ارزشمندترین سرمایه استان باشد کوچک و خصوصی شد؟
– معادن و آنومالیهای شرکت معادن سنگ آهن مرکزی ایران بافق سابق با چه اهدافی بواسطه صورتجلسه ای مجعول از آن جدا شد؟
– شرکت سنگ آهن فلات مرکزی ایران برای چه هدفی تاسیس شد؟
– شرح نظارت و پیگیری استان روی سرمایه گذاری این شرکتهای دلال و خام فروش آنها تاکنون چه بوده است؟
– چرا استان به احداث کارخانه های جوار معدنی در شرکتهای تهیه و تولید، سنگ آهن فلات مرکزی ایران، کوشک و فسفات بافق حساسیتی ندارد؟ ارزش افزوده ایجاد شده بعد از خام فروشی این معادن به خزانه کدام استان ریخته می شود؟
– چرا مجتمع آهن و فولاد بافق (فولاد ابویی)، طرحی استانی و ملی بعد از سالها هنوز بلاتکلیف است؟ چرا مسئولان استان یزد ذره ای مانند مسئولان استان کرمان و شهرستان بافت در این خصوص عمل نکردند و نمی کنند؟!
– از محل عدم تاسیس این کارخانه ها و عدم انجام تعهدات این سرمایه گذارهای دروغین چه کسی بیشترین ضرر را کرده است؟
– مگر نه این است که تمام حقوق دولتی برداشت معادن و هر چه ارزش افزوده در این خصوص ایجاد شود بخش اعظمی از آن به استان سرازیر می شود؟
– چرا استان یزد با وجود این حجم عظیم منابع فقیر است و باید مشکل آب داشته باشد؟
– از خام فروشی شرکت معادن فلات مرکزی ایران چند درصد عوارض ارزش افزوده به استان می رسد؟ و اگر همین معادن در اختیار شرکت سنگ آهن مرکزی ایران بافق قرار می گرفت و در آنجا تبدیل به کنسانتره، گندله و فولاد می شد یا در اختیار فولاد ابویی که بر اثر ضعف و عدم پیگیری رسانه هایی مانند آفتاب یزد و مسئولان استانی هنوز در حد یک کارخانه کوچک نورد مانده قرار می گرفت تا گندله و فولاد شود چقدر عوارض ارزش افزوده به خزانه استان واریز می شد؟!
– چطور و بر اساس کدام قانون یک شبه معدن چاه گز، تنها معدنی در منطقه که سنگ آن برای خوراک کارخانه خردایش سنگ آهن مرکزی بافق مناسب است با ترک تشریفات به اصفهان واگذار شد؟ آیا می دانید و یا محاسبه کرده اید که از محل کار کردن کارخانه خردایش شرکت سنگ آهن بافق بر اثر نبود خوراک با ظرفیت یک چهارم، چقدر عوارض به خزانه یزد واریز نمی شود؟
– روزنامه پیگیر حقوق استان آن زمان که معادنی مانند چاه گز به اصفهان واگذار می شد کجا بودید؟ اگر واقعا دنبال حقوق استان و یا تامین بودجه انتقال آب هستید اکنون که بر اثر ضعف شماها و ندانم کاری و عدم همراهی برخی مسئولان استانی، سنگ آهن خام از منطقه بافق یزد به سیرجان کرمان و یا کنسانتره منطقه به اصفهان و خوزستان منتقل می شود تا ارزش افزوده اش و عوارض سرشار آن به خزانه استانهای کرمان، خوزستان و اصفهان واریز شود کجای این داستان هستید؟
بعد از بررسی سوالها و تفکر در جواب آنها لطفا مفهوم واگذاری یک معدن را به یک شرکت معدنی برای ما باز کنید، طوری که شما نوشته اید انگار که معدن دی نوزده بین دو شرکت چادرملو و سنگ آهن تقسیم شده و یا به آنها هبه شده است، یا نمی دانید یا نخواسته اید بدانید که معادن بزرگ قابل خرید و فروش و یا وگذاری کامل به اشخاص و یا شرکتها نیستند بلکه فقط جهت برداشت به شرکتهای معدنی واگذار می شوند و تاکنون دولت به ازای هر تن برداشت با فرمولی که خودش دوست داشته و هر سال آن را بنا به نرخ روز سنگ آهن و نرخ عیار معدن مربوطه تغییر می دهد، حقوق دولتی دریافت کرده و آن حقوق دولتی به اداره کل صنعت، معدن و تجارت استان سرازیر شده است، بر اساس همان فرمول ناقص که متخصصان شرکت سنگ آهن پیشنهاد تغییر آن را داده اند تا ماده معدنی که سرمایه این مملکت است توسط دلالها و بخش خصوصی حیف و میل نشود.
پس وقتی به شما می گوییم اطلاعات کافی در این زمینه ندارید درست گفته ایم و این صباغیان بافقی نیست که لقمه را دور سر می چرخاند بلکه این شما هستید که سعی دارید لقمه را دور سرتان بچرخانید، معدن دی نوزده ای که شما دست روی آن گذاشته اید یکی از ۵۰ آنومالی آهن دار شرکت معادن سنگ آهن مرکزی ایران بافق سابق بوده که به ثمن بخس و در سکوت شما و مسئولان استان از آن جدا شد تا با خام فروشی و یا نهایتا تبدیل به کنسانتره عوارض ارزش افزوده اش نصیب اصفهان و خوزستان شود، بله ۵۰ آنومالی!! چرا چشمانتان را بر از دست دادن آن ثروت لایزال بسته اید؟!
به شما توصیه می کنیم قبل از اینکه دوباره در رابطه با دی نوزده قلم فرسایی کنید مقاله فنی و تخصصی دکتر علیرضا یاراحمدی بافقی، عضو هیات علمی دانشگاه یزد و رئیس پژوهشکده فناوری های معدنکاری و دکترای معدن از کشور فرانسه را که البته در پایان همین متن نیز می آوریم به خوبی و چندین بار بخوانید.
شرکت سنگ آهن مرکزی ایران بافق و مجتمع صنعتی معدنی چادرملو که با هم حدود ۹ هزار نفر به صورت مستقیم و ده ها هزار نفر به صورت غیرمستقیم از آمار اشتغال استان را کاسته اند در بهشت معادن ایران و با وجود آنومالیهای فراوان باید دی نوزده را که فقط ۱۰۰ میلیون تن ذخیره دارد آن هم به صورت پنجاه پنجاه برداشت کنند تا بتوانند این اشتغال را حفظ کنند، روزنامه فرا شهرستانی که ادعای دید استانی و کشوری دارید، نگویید که اطلاع ندارید تعطیلی هر کدام از این واحدها فاجعه ای است برای استان، مهاجرت و حاشیه نشینی بیشتر و امنیت کمتر و هزاران مشکل دیگر ارمغان تعطیلی هر کدام از این شرکتها برای استان خواهد بود.
اما شرکت سنگ آهن مرکزی ایران و در زمانی که دولتی بود همان شرکتی است که ۱۰ سال طول کشید تا از زیر بار کمکهای سنگین به انتقال آبی که اکنون در دسترس شهروندان عزیز یزدی است کمر راست کند ولی اکنون به دستان خود شما مدعیان رسانه ای استانی و مسئولان استانی آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت، شرکتی که با وجود همان معادنی که در راه اکتشاف آنها چه سختیهایی که نکشیده بود، جزو معادن بزرگ بود، انفال بود و باید دولتی می ماند و ظرفیت تبدیل شدن به قطب فولاد کشور را داشت تا با سرازیر شدن کمکهایی که در صورت دولتی بودن می توانست انجام دهد و سرازیر شدن ارزش افزوده فراوانی که در حلقه های نهایی چرخه فولاد است به مرکز استان شما را از اینکه دست گدایی معدنی کوچک به سوی دولت دراز کنید وا می داشت، با سکوت و بعضا همراهی شماها و ضعف برخی مسئولان استانی کوچک و خصوصی شد، بله در حال حاضر آن شرکت دولتی سابق، کوچک و خصوصی شده است.
می شود گفت از مسئولینش شما هستید که با یک صورتجلسه مجعول ۵۰ آنومالی را بخشیده اید و اکنون برای پس گرفتن یکی از آن ۵۰ معدن گدایی می کنید، شمایی که اطلاع ندارید دولت ریال به ریال حقوق دولتی خود را از محل برداشت گرفته است و می گیرد، راستی حقوق دولتی اخذ شده در پنجاه سال اخیر که متولی دریافت آن اداره صنعت استان بوده کجا مصرف شده است؟
اما به فرض محال دولت بخواهد دی نوزده را به آب یزد اختصاص و واگذار کند، کدام شرکت در استان توانایی، اهلیت، تخصص و تجربه برداشت آن را دارد؟ نکند قرار است پس از اینکه مجوز برداشت دی نوزده را برای آب یزد گرفتید، کوثر با آن سابقه درخشان این معدن را برای شما برداشت کند؟ بهتر است دست از موج سواری برداشته به مشکلات به صورت ریشه ای نگاه کنید که رسالت شما این است و کمک کنید تا معادن از دست رفته به استان بازگردند و اگر قرار است که دولت کمکی به آب یزد کند از محل حقوق دولتی برداشت تمامی معادن و نه فقط یک معدن خاص و ارزش افزوده ایجاد شده از محل کارخانه های جوار معدنی آن باشد.
حالا از شما و مردم می خواهیم قضاوت کنندچه کسی یا کسانی بیراهه رفته و لقمه را دور سر می گردانند، این را هم بدانید که مطمئنیم نمی دانید، پولی که از محل برداشت و خام فروشی نصیب انتقال آب خواهد شد به مراتب کمتر از پولی است که با برداشت توسط سنگ آهن و چادرملو و فرآوری سنگ آهن در واحدهای کنسانتره، گندله و فولاد تحت عنوان حقوق دولتی و عوارض ارزش افزوده نصیب استان و طرح آب خواهد شد، پس بهتر است اگر آبی برای شرکتهایی که تاکنون برای استان سودآوری داشته اند و با کمک شما و مسئولان استان می توانند ارزش افزوده ای را نصیب استان کنند که حتی از بودجه دولت هم بی نیاز شود نمی آورید لطفا بر اثر بی اطلاعی سد راه نشوید و سبویی هم نشکنید، برداشت از معادن را به اهلش واگذار کنید.
ناگفته نماند که وضعیت غم انگیز #آبی یزد نتیجه سالها بی خیالی مسئولان استان، میدان دادن به #زیاده_خواهان و برخورد #منفعلانه با آنها در مسائل مختلف است، زمانی که شهرستانهای زیاده خواه در به هم ریختن نظم استان، تحریف واقعیتها، غصب مرزهای شهرستانهای بی پناه و مظلوم جولان می دادند و می دهند و کسی جلودارش نبود و نیست که هیچ بلکه برخی مسئولان دست نشانده در مراکز قدرت استان نیز در همراهی با آنها برای چند روز بیشتر ماندن روی صندلیهای قدرت سنگ تمام گذاشتند، زمانی که صدای آه و ناله مردمان خونگرم شهرستان بهاباد را در زمان غصب سرزمین، منابع و نابودی سفره آبهای زیرزمینی کسی نشنید و زمانی که فریاد الامان مردمان محروم شهرستان بافق را در زمان غصب سرزمین و منابعشان کسی نمی شنود و برخی مسئولان استانی گوی سبقت را در خوش خدمتی به افراد خاص از یکدیگر می ربایند، نتیجه اش می شود که #آمایش_سرزمینی و #بیت_المال به بازی گرفته می شود تا عده ای جیبهایشان پر پول شود، شاید مردم یزد و مسئولان یزدی هرگز فکرش را هم نمی کردند که قرار باشد در آینده، مرکز استان و آسایش مردمانش نیز ملعبه دست عده ای خاص شود، اما حالا باید هر روز، هر ساعت و دقیقه منتظر شنیدن خبر قطع آب انتقالی باشند و با خود به فکر فرو روند که چرا کار به اینجا رسید که #تمدن_چند_هزار_ساله_یزدی تهدید به #مهاجرت شود؟!
ما به شما می گوییم چون نخبگانی مانند شما نهایت برنامه ریزیشان برای مشکل آب یزد به جای برخورد با زیاده خواهان و حل مشکلات به صورت زیربنایی، فرهنگ سازی مصرف آب، برنامه ریزی در کشاورزی و استقرار صنایع پرآبخواه در استان این است که آب را از جای دیگری به یزد انتقال دهند که پروژه ای شکست خورده و خود تهدیدی است که برای اولین خط، ۲۹ بار تکرار شد و با وضعیت فعلی و نگاه به آینده و ماندن تمام موارد دیده شده در آمایش سرزمینی روی کاغذ، اگر خطهای انتقال دیگری هم باشد باز هم مشکل اصلی پابرجاست و بهتر است چو دخلت نیست، خرجت آهسته تر باشد.
از ما گفتن بود تا باز هم در آینده به هم برسیم.
شورای سردبیری عصر بافق

  1. ابوالفضل شکاری

    سلام ودرودواقعاسخنان به حق وشایسته ای بودباشدتادیگران درس عبرت بگیرندوبرای بافق تعیین تکلیف وقلم بیان نکنندبابیاناتی که داشتیدکاملا موافقم

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *