من ندانم که غمم را به چه تعبیر کنم
این اشارت به کجا قصه ی تقدیر کنم

تا به کی می نخورم آن که شوم اهل بهشت
این تظاهر به کجا صحبت تزویر کنم

پیشه بر سبحه و مسجد به ترازوی جهان
چون زعادت برسد فتنه ی تغییر کنم

همه گفتند مرا باده ننوشی زحرام
به سحر چون که حلال است چه تاخیر کنم

چونکه از غیب ندانم چه کنم زان همه غم
که دلم رفته ز دنیا به چه تفسیر کنم

چله ای را به خرابات نشستم به عجب
که کمان چنگ شوم ناله شبگیر کنم

دگرم حلم نباشد برسان شهد جنون
که رضا چون که شود مست چه اکسیر کنم

محمد رضا کارگران بافقی

برچسب ها :

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *