فاطمه_شریفی

خیلی وقته دنبال یک تعریف شفاف و کامل از #مسئولیت و #مدیریت می گردم تا خیلی چیزها برام قابل پذیرش شوند و به عنوان یک فعال رسانه ای بتوانم نزدیک تر به مرز واقعیت فکر کنم و قلم بزنم.

راستی چه جوری برخی آدم ها با اینکه کاملا نسبت به جهل و کم توانی خود در یک حوزه آگاه هستند مسئولیتی را با هزار منت بر سر مردم می پذیرند؟

چه اتفاقی می افته که جسارت پیدا می کنند از اون همه #وقت_فروشی و #شو_تبلیغاتی شخصی به عنوان عملکرد دفاع کنند و بازهم حقوق مردم و جامعه با توجیه مثلا قانونی و مدیریتی پایمال بشه؟
چی به سر ما اومده که برخی فقط نام مدیر و صاحب منصب را به یدک می کشند و حتی یک ایده کوچک و برنامه موثر برای فعالیت های پیش روی خود ندارند؟
نمیدونم چرا اینقدر برخی به بازدیدهای تکراری و دیدنی ها و سر زدن به این و اون با بهانه های الکی و روبان چینی علاقه دارند؟
از کجا میشه با کمترین سابقه و مدرک تحصیلی یهویی استخدام شد؟چه جوری میشه حقوق چند میلیونی گرفت و طلبکار مردم و جامعه هم بود؟
چه اتفاقی میوفته که تمیز شدن لکه روی شیشه میز اتاق از پاک کردن لکه های فساد از کار و زندگی مهم تر میشه؟چه اتفاقی میوفته که نصیحت های دینی و اخلاقی را فقط باید به بقیه توصیه کرد در حالی که خودمان گرفتار #تظاهر شده ایم؟
چه جور میشه مدیر بود اما انسان نه؟مسئول بود ولی کار بلد نه؟شهرت زده شد ولی مردم دار نه؟ناکارآمد بود ولی کارمند نه؟
چه جور میشه اونی که با چند میلیون حقوق مثلا میخواد چندصد میلیون بودجه را در مسیر توسعه هدایت کنه واسه گرفتن یک بن خرید چند کیلو مرغ تعاونی,همکاران در صف ایستاده رو کنار بزنه و نفسش ببره نکنه مرغ تموم بشه؟
واقعا تکیه به اصالت,ریشه های خانوادگی و بینش علمی همه جا لازمه وگرنه هر کی می تونه با یک کیف چرم و یک دست کت و شلوار اتو کشیده مدیر و مهندس و رئیس بشه!!!
چی شده که یکی بدون نگاه و تجربه کارشناسی می خواد تمرین مدیریتی را هم ساختارمند پیش ببره؟
وقتی این نشدنی های اشتباه به اسم سهمیه و رفاقت و همراه و سفارش شده و بهتر از دیگران بودن و پست جایگزین; فرمان برنامه ریزی و جهت دهی بسیاری از موضوعات را به دست می گیرند که البته اون هشت سال سیاه به اوج خودش رسید و حالا هم شبیه کشتی گرفتار در امواج شده
مردم زمین گیر می شوند
دست و دلشون خالی می مونه
ثروت های مملکت میشه تهدید
فرصت ها میشه تخریب
و خلاصه یکی مثل من هم با شعار امید خیلی جاها نا امید میشه
جالبه حضور برخی فقط صرف تجربه های کاری مورد تائید واقع میشه;آخه کدوم تجربه؟تعریف واقعی این موضوع کاش پیدا می شد و دیگه تجربه های غلط و مدیریت منفعل برخی افراد رزومه ماندگاری و تصاحب سکوهای بالاتر نمی شد…
کاش برخی به جای این همه تلاش برای حفظ صندلی برای خدمت به جامعه و انجام کارهای نو تلاش می کردند

#ما_را_چه_شده_است_؟
#برخی_مسئولان_اشتباهی_اند

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *