حسنک پس از یک روز کار در مزرعه خود ، در سایه دیوار دراز کشیده بود و در عالم خودش سیر می کرد و هر از گاهی هم لبخندی بر لبانش جاری می شد. در این هنگام بود که علی مشتی از راه رسید و به او سلام کرد حسنک به رسم ادب از جایش برخاست و با او سلام و احوال پرسی کرد. علی مشتی از حسنک پرسید به چی میخندیدی حسنک گفت به سرعت عمل مسئولین و پیگیری های نماینده در اجرای طرحهای عمرانی روستا که هر روز تو این وزارتخانه و آن اداره دنبال گرفتن دستور برای رفع مشکلاتی که سد راه توسعه روستا هست می باشند و با توجه به گرفتن موافقت ولی این دستورات به سرانجام نمیرسد، نمونه اش همین جاده روستا که به برکت پیگیری های انجام شده سه کیلومتر از آن در حال افتتاح است و معلوم نیست کی قرار است تکمیل شود، واقعا این موافقت های صادره برای اجرای طرح ها مثل کتاب کبری میماند که زیر باران خیس شده و دیگر قابل اجرا نیست. ای کاش مسئولین مثل کبری از فراموشکاری خود که منجر به خیس شدن کتابش زیر باران شده بود درس بگیرند، تصمیم بگیرند تا حصول نتیجه پیگیر باشند و دستورات را به حال خود در زیر باران بی خیالی مسئولین بالا دستی رها نکنند.

علی محمد رهنما

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *