پسری باهوش و کنجکاو بود و به اصطلاح امروزی نابغه ای بود، به علم و تحصیل ان علاقه زیادی داشت. در زادگاهش مدرک سیکل را گرفت و برای ادامه تحصیل به مرکز استان رفت، غم دوری از زادگاه و خانواده مانع رسیدن به ارزویش نشد و با اجاره اتاقی در یزد به تحصیل علم پرداخت و هر سال شاگرد اول مدرسه می شد.

در سال کنکور تلاش خود را بیشتر نمود و از انجایی که نیت کرده بود در رشته پزشکی متخصص شود تا به شهر و جامعه خود خدمت کند ، خداوند او را به ارزویش رسانید و بعنوان رتبه اول کنکور در رشته پزشکی قبول شد، چون استعداد عجیبی داشت زود دوره تخصصی خود را هم گذراند و بعنوان متخصص فعالیت خود را اغاز نمود.

از انجایی که در زادگاهش امکان فعالیت نبود !! به خدمت رسانی در مرکز استان پرداخت (امکانات پزشکی و رفاهی در مرکز استان بیشتر بود!)
در حرفه خود به مهارت رسید تا جایی که از شهرهای استان و حتی از دیگر استانها برای طبابت نزد او می امدند و چنان پرمشغله شد که دیگر فرصت ادای نذر خود (طبابت در زادگاه) را نداشت!

با گذشت سالهای زیاد! زادگاهش در امر خرید وسایل پزشکی رونقی گرفت اما دیگر فرصتی برای او باقی نمی ماند که در زادگاهش خدمت رسانی کند!!! و همشهریان می بایست برای طبابت بهتر و مطمئنتر، خطرات جاده را به جان خرید‌ه و به مرکز استان بروند و این داستان در شهرمان در حال تکرار است بطوری که تحصیلکرده های شهرمان به خدمت در مرکز استان و شهرهای دیگر بیشتر تمایل دارند تا زادگاه خود و با وجود متخصصان بومی، هنوز با اوردن متخصص در شهر با مشکل روبرو هستیم.

محمود حاجی محمدی

برچسب ها : ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *