✍رضابردستانی

#سکوی_پرتاب، در شهر و دیار ما کاربردهای بسیاری دارد. انسان می توان از هر موقعیتی به عنوان #سکوی_پرتاب استفاده کند ـ به درست ـ و راه صد ساله را یک شبه بپیماید، به خودی خود این موضوع نه بد است و نه در جای به عنوان کاری ناپسند از آن یاد شده.

برخی دوستان «بافقی» که دستی بر آتش نقد و نگارش دارند؛ گاه به گاه از این عبارت یعنی #سکوی_پرتاب برای برخی گلایه مندی ها و حتی اعتراضات استفاده می کنند و شهر خود را یا «آزمایشگاه» معجزه گر تبدیل ناکارآمدها به کارآمدها می دانند یا برای عده ای دیگر #سکوی_پرتاب.

توجیه و تحلیل آن ها این است که برخی با پست گرفتن در این شهر برای خود رزومه درست می کنند و در آینده بر پایه ی همان رزومه، پست های بعدی را تصاحب می کنند. این سخن درستی است و اما با بررسی های به عمل آمده(حداقل در حوزه فرمانداران)، بافق نه تنها سکوی پرتاب نبوده که سکوی نزول و سقوط نیز بوده بدین معنا که با مروری کوتاه بر تنها فرمانداران به کارگمارده شده در این شهر می توان دریافت برخی را برای سقوط از بام اخلاق و وجدان بیدار کاری، راهی بافق کرده اند و دست آخر دستآوردی که نداشته اند هیچ، مهر بدنامی ابدی بر پیشانی خورده راهی کنج و سه کنج نادیده انگاری نیز شده اند.

سال ها است بافق دیگر فرماندار بومی ندارد؛ تعبیر ساده ی این ماجرا آن است که بافق، بومیِ به درد بخور نداشته است و اما تعبیر هوشمندانه ی ماجرا آن است که بومی های به درد بخور، حاضر نیستند در بافق قبول مسئولیت کنند! تعبیر ساده ی ماجرا عاری از حقیقت است و تعبیر هوشمندانه ماجرا مایه تأسف و تأثر(این همان نکته ی مغفول مانده است که جامعه ی نگارنده و منتقد بافق از آن می گذرند، چشم بر هم نهاده!).

دولت تدبیر و امید با بدهی های فراوان به تمامی جناح های سیاسی روی کارآمد؛ از بدهکاری به اصلاح طلبان گرفته تا بدهکاری به جریان های راست و در این میان قرعه ی فال به نام کسانی خورد تا با اطلاعاتی که از میزان این بدهی ها داشتند؛ دولت را لای منگنه ی فرمایشات تمام ناشدنی خود قرار دهند فلذا با دقت بر عزل و نصب های 5 سال اخیر یعنی امرداد1392 لغایت امرداد 1397 به این نتیجه می رسیم دولت تقریبا در برخی استان ها نه تنها هیچ کاره بوده که مظلوم نیز واقع شده است.

در روزهایی که بازهم ماجرای #سپنتا همه ی ارکان سیاسی و اجتماعی استان را دچار خود کرده است؛ بازهم شاهد به هم ریختگی در اوضاع مدیریتی استان هستیم. محمود زمانی قمی که از او به غلط به عنوان استانداری با تجربه یاد می شود در حالی که او تنها و تنها چهره ای سیاست زده است نه مدیری کارآمد؛ با بی حوصلگی تمام به دنبال راهی برای برون رفت می گردد، معاونان او فقط #حرف می زنند و مدیران کلی که باید از استاندار و معاونان او خط مشی بگیرند به خوبی دریافته اند کلاه ماجرا پس معرکه است از همین رو وقتی صبح به صبح راهی ادارات خود می شوند گمان می کنند نهایت لطف و مرحمت را روا داشته اند و در این میان باقی می ماند #صنعتگرزمینگیر شده و #سرمایه_گذارفراری و #کارخانه_دارورشکسته و #تولیدکننده_ی_بدهکار.

این روزها را باید جزئی از #سیاه_ترین روزهای مدیریتی در #استان_یزد نامید چون یزد بی شباهت به #بخارای_پس_ازحمله_ی_مغول نیست همان حال و روزی که در پس آن نوشتند:«آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند»! و مطمئن هستم پس از پایان دولت تدبیر و امید، تاریخ نویسان در مورد این دوره و در حوزه ی استان یزد خواهند نوشت، برخی ها«آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند»!

دعوای اردکان و باقی استان، دعوای دخالت های تمامی ناشدنی تابش در تمامی ارکان مدیریتی استان، دعوای بودن و نبودن سپنتا، داستان فرمانداری که از حوالی کارخانه ذوب روی بافق بازگردانده شد، داستان سالاری که همچنان فرماندار یزد است، داستان طالبی، داستان زینی وند، داستان صادقیان و خیلی داستان های دیگر برای خالی نبودن عریضه است برای سرگرمی من و شمای نوعی واگرنه فاتحه استان یزد را سال ها است در سربالایی های ولنجک و جماران و جاده ی لواسان خوانده اند حالا هی از آراء مردم در انتخابات شوراها بگویید و دیگر دعواهای «حیدری ـ نعمتی»

پ.ن: با آمدن زمانی قمی که زیر چتر حمایتی آیت الله ناصری قرار دارد به مدد کمک به مصلی سازی آیت الله در شهرکرد! باید گفت دورانی سیاه تر از دوران میرمحمدی اردکانی در یزد در حال رقم خوردن است فاصله این سیاه ترین روز همان فاصله #علی_عزالدینی است با #علی_زینی_وند؛ آن یکی ناکارآمد بود اما بی ادعا این یکی ناکارآمد است اما زبل و اهل معامله!

https://t.me/rezabardestanii/9306

https://t.me/rezabardestanii

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *