کلاه 50 میلیارد تومانی #چادرملو بر سر مردمان نجیب #بهاباد!
#اردکان بدون #تابش دوست داشتنی تر است؟!
✍رضابردستانی
این که چرا بهاباد شهرستان شد، چگونه شهرستان شد و از این شهرستان شدن چه چیزهایی را به دست آورد و چه چیزهایی از دست داد را می سپاریم به خود بهابادی ها و کلاهشان که باید قاضی کنند و ببینند با خود و نسل های پس از خود، چند ـ چند هستند و اما حالا که تب #دوم_خرداد و #گفت_و_گوی_تمدن_ها و #شعارژست_گونه_ی_زنده_بادمخالف_من و منت گذاشتن های بی انتهای مدعیان اصلاحات! اندکی فاصله گرفته ایم شاید بتوان پرسید که اگر ریخت و پاش های #نوریان و #چادرملو را حق می دانند چرا این حق را برای #بهابادی_ها و #خرانقی_ها قائل نیستند و چرا این حق صرفا باید صرف اردکان شود؟
چادرملو و خاصه خرجی هایش سه مدعی پر سر و صدا(یزد ـ اردکان ـ بافق) و ده ها مدعی خاموش(بهاباد ـ خرانق ـ و حتی عقدا…) دارد.
ـ اردکانی ها می گویند:«دودش را ما می خوریم، معضلاتش برای ما است آن وقت ورزشگاهش برای یزد باشد؟»
ـ بافقی ها اعتراض شان قابل تأمل تر است چون آن ها اساساً معتقد هستند که چادرملو و دی.19 مال آن ها است و در تقسیمات کشوری به غصب تکه ای از بافق جدا شده!
ـ یزدی ها اما می گویند 85 درصد نیروی کار چادرملو را ما تأمین می کنیم و رئیس شورای شهر اردکان از موضع وزیر کار می گوید: افتخار می کنیم که یزدی های بیکار را شاغل کرده ایم.
این وسط اهالی خرانق و بهاباد یا زیادی نجیب و ساکت هستند یا اساساً حق حرف زدن را قبلاً به دیگران بخشیده اند که اگر چادرملو در 20 کیلومتری اردکان است در چند متری خرانق هم هست یا اصلاً در دل خرانق است و اگر اردکانی ها دود می خورند و معضل پارو می کنند؛ بهابادی ها با مایه حیات خود و نسل های آینده ی خود این معدن را سراپا نگاه داشته اند.
اردکان بدون تابش دوست داشتنی تر است؟!
وسط این دعواها داشتیم به این نکته هم فکر می کردیم که بلایی به نام تابش اولین بار که بر اردکان نازل شد؛ جایگاه این شهر بزرگ و دوست داشتنی در استان و کشور کجا بود؟
خوب تر که فکر کردم دیدم تابش از بعد حوادث 88 ناگهان تابش شد آن هم در هیئت و هیبتی که الآن می بینیم و این یعنی اگر امثال تاجزاده ها و ابطحی ها و نبوی ها لباس زندان پوشیدند از صدقه سری اصلاح طلب بودن! تابش با معاملات پر پیچ و خم پس پرده؛ و شاید چانه زنی ها و امتیاز گیری های مثلا انحصارطلبانه! لباس ژنرالی و باهنر شدن پوشید که در انتها شد اینی که این روزها می بینیم
خوب تر که فکر می کنیم یادمان می آید اردکان پیش از تابش یونان کوچک بود. آثار و ابنیه تاریخی زیادی داشت و در مسیر پیشرفت و توسعه ای موزون و مهندسی شده در حرکت بود. شهر خاتمی ها بود، بدون حساسیت، تنش و برخی ناراحتی هایی که فاصله انداخته بین آن ها و دیگر جای ها به سبب برخی دخالت ها و سیاست ورزی ها و بی عدالتی ها. و اما حالا این شهر، دهکده ای است سرشار از کارخانه های عجیب و غریب و پر از آدم هایی که حتی نگاهشان نیز با مردمان اردکان فرق دارد! غریبه اند.
این روزها مردمان دیگر نقاط استان، اردکانی ها را تافته هایی جدا بافته تر از همیشه می دانند و کم کم خبر رسیده که دارند کاشف به عمل می آورند که مدیران اصالتاً اردکانی شاغل در شهرشان از چه طریق و مسیری آمده اند و چرا(حداقل در بافق و یزد شروع این حساسیت ها را دیده ایم که چرا باید فلان مدیر و غیره اردکانی باشد با این همه تنش در حوزه هایی خاص!؟)
تابش تمام می شود اما…
تابش و تب #تابشیسم هم تمام می شود. او هم لای برگ برگ تاریخ این مملکت آرام می گیرد و اما آن چه بر جای می ماند، روزی روزگاری همچون روزگار غزنویان، لای سطور تاریخی، بیهقی گونه! سربرخواهد آورد بی آن که کسی باشد که یقه جر دهد و شاخ و شانه بکشد. تاریخ است کارش بی رحمانه قضاوت کردن است بی حضور، بی هیچ اعتراض.
پ.ن: کلاه 50 میلیاردتومانی ربطی به ورزشگاه ساختن چادرملو در اردکان ندارد. شرکت معدنی ـ صنعتی چادرملو برای این که راحت تر بتواند از منابع آبی بهاباد بی هیچ اعتراضی بهره مند شود 50 میلیاردتومان، مشارکتی در یکی از بانک های شعبه دار در بهاباد اندوخته می کند تا با 50 میلیارد تومان آورده ی همان بانک؛ منبعی 100 میلیاردتومانی باشد برای وام دادن به بهابادی ها و اما چون خر آن ها از پل گذشت آن 50 میلیارد تومان را هم منتقل کردند به بانک های اصفهان یا تهران! کلاه از این گشادتر؟ رفتار از این ناجوانمردانه تر؟!
https://t.me/rezabardestanii/9025
https://t.me/rezabardestanii

برچسب ها : ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *