ابتدا از تمام تلاش و پیگیریهای شهردار و پرسنل محترم شهرداری تشکر میکنم. انتقاداتی داشتم بامید انکه باعث برطرف شدن مشکلات شهر شوند تا سالهای بعد با این مشکلها کمتر روبرو شویم. پیشاپیش از بیان حقایق عذر میخواهم.

ایام عید امسال از آشنایان در تهران دعوت کرده بودم که حتما به بافق بیایند و از نزدیک شاهد پیشرفت شهر و توسعه آن و توریستی شدن بافق باشند. چند خانواده بودند که با ماشین به سمت بافق حرکت کرده بودند از آنها خواستم وقتی به اردکان رسیدند حتما اطلاع دهند تا زمینه استقبال خوبی فراهم آورم. به محض تماس خود و خانواده ام اماده شده و برای استقبال به میدان غدیر یا همان میدان ورودی شهر رفتیم. وقتی رسیدند خیلی خوشحال شدیم برعکس سالیان قبل (چون شهر نسبت به سابق فرق کرده بود و تبدیل به شهر توریستی شده بود) پس از احوالپرسی های معمول و روبوسیهای افراد یکی از اشنایان گفتند که چرا این میدان غدیر نسبت به چهار سال قبل که آمدیم تفاوت چندانی نکرده است!!
من مانده بودم چه بگویم ،گفتم به جای آن جاده بالاخره دارد به جاهایی میرسد و مثل جاده، خیابانهای شهر نیز هم اسفالت شده و فضاهای سبز رونق و نماکاری شده است. میراث فرهنگی شهر نسبت به سالهای گذشته فعالتر شده است الان خود از نزدیک شاهد خواهید بود!
سوار ماشینها شده و بطرف امامزاده راه افتادیم. یکی از آشنایان ویلچری بود وقتی به درب امامزاده رسیدیم خجالت زده جلو شدم که صدا زدند از کدام طرف با ویلچر میتوان داخل شد عرق شرم بر پیشانیم عیان بود. بعد از آن گفتم بهتر است شاعر شهرمان که پرآوازه هم هستند معرفی کنم به همین خاطر گفتم الان بهتر است از میدان خان و خانه وحشی بافقی بازدیدی داشته باشیم دوباره من جلوتر راه افتادم و بقیه پشت سر من، به محض ورود به میدان خان با کاغذ پاره ها و آشغالهای بجا مانده روبرو شدم خواستم زودتر انها را از انجا ببرم که یکی از خانمها گفتند میدان خان که می گفتید رونق یافته اینجاست گفتم بله خیلی عوض شده خدا به مسئولین خیر دهد گفتند پس چرا نظافت میدان رعایت نکردند؟! زود بحث را عوض کردم و با خواندن ابیاتی از اشعار معروف وحشی بافقی به سمت خانه معروف به وحشی بافقی!!! به راه افتادیم. صبر کردم تا همه اشنایان جمع شوند و با توضیحاتی وارد خانه شدیم اما ای کاش وارد نمی شدیم چون وسایل قدیمی و محیط خانه را گرد و خاک گرفته بود! و من باز شرمنده از فضای خانه، در همین هنگام یکی از اشنایان گفتند که من الان باید از داروخانه دارویی را حتما تهیه کنم خوشحال شدم چون بهانه ای شد تا از محیط غبار گرفته کوچه های کنار مسجد بگذریم . بطرف داروخانه دکتر پیمایی راه افتادیم قبل از رسیدن به انجا از میدان و نمادی که در وسط ان گذاشته بود صحبت شد که چه زیباست و من خوشحال از بیانشان اما وقتی به داروخانه رسیدیم با فضای نیمه کاره رها شده ان مواجه شدیم که دوباره یکی از انها گفتند حیف شهر توریستی که در ایام عید نیمه کاره رها شده است و من دوباره خجالت زده …
پس از استراحت در منزل و صرف ناهار گفتم با اتفاقات تلخی که صبح افتاده بهتر است انها را به پارک ابشار ببرم. همگی آماده شده و بطرف پارک آبشار راه افتادیم از همان ورودی با ترافیک ماشینها روبرو شدیم .
به سمت آبشار به راه افتادیم همگی از دیدن مناظر و فضای آن متحیر شده بودند و خیلی خوشحال. بعد از دیدن مناظر و برنامه های تفریحی انجا به سمت ماشینها به راه افتادیم که یکی از اشنایان گفتند پارک ابشار با این همه برنامه های متنوع ای کاش قدری هم به خانه وحشی بافقی، زیبایی میدان خان و فضای کوچه های مسجدجامع و میدان ورودی شهر رسیدگی می شد و من دوباره خجالت زده مانده بودم چه جوابی بدهم.

محمود حاجی محمدی بافقی

برچسب ها :
  1. ناصری

    آفرین بر شما قصه گفتین شما که از روز اول نوروز تا آخر تعطیلات کربلا تشریف داشتید

  2. محمود حاجی محمدی

    از دوم تا نهم نبودم و تا هفدهم فروردین مسافران نوروزی هنوز در بافق و پارک ابشار تردد دارند

  3. مهین د

    اقای ناصری
    اگر قصه هم بود خیلی زیبا و به جا بود
    حرف هایی زده شد که حرف خیلی از ماها بود
    همیشه ما دوست داریم از اصل موضوع فرار کنیم
    اینهمه نکته خوب یاداور شده بودن شما کربلا رفتشون رو دیدین؟

  4. ناشناس

    متاسفم .ما که جلو مهمونامون خیلی کم آوردیم وقتی تابلوهای شهرنمونه گردشگری را دیدن و خرابه های میدون خان رو

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *