دخترم پس از یک هفته با وضعیتی بسیار ناجور به خانه برگشت و گفت پسری جوان با حیله و نیرنگ فریبش داده است و در این مدت اسیر این پسر حیوان صفت و دوستانش بوده است.
شوهرم معتقد بود که ما باید یک فرزند بیاوریم و تمام شرایط را برای خوشبختی اش فراهم کنیم.
او با سعی و تلاش زیاد زندگی مرفهی را برای تنها دخترمان مهیا کرد و سارا از نظر تحصیلی نیز در موقعیت بسیار خوبی قرار داشت.
اما من و همسرم با این همه تلاش و برنامه ریزی دقیق نتوانستیم نتیجه خوبی از زندگی مان بگیریم چرا که سارا همیشه احساس تنهایی می کرد و خیلی لوس و زودرنج بار آمده بود.
متاسفانه شوهرم نیز در هر مجلسی از او تعریف و تمجید بیش از حد می کرد و این مسئله باعث شد تا فرزندم، مغرور، لج باز و کمی هم بی ادب بار بیاید. مادر ۳۵ ساله در دایره اجتماعی کلانتری افزود: دخترم در سن ۱۳ سالگی از طریق اینترنت با پسری جوان آشنا شد و این موضوع ما را خیلی نگران کرد تا جایی که همسرم غیرتی شد و سارا را از کار با رایانه محروم کرد.
اما دخترم در برابر این سخت گیری مقاومت کرد و پس از مدتی متوجه شدیم که از طریق تلفن همراه با پسری رابطه دارد.
واقعا نمی دانستیم که با آن همه سرمایه گذاری برای این بچه چرا به چنین نتیجه ای رسیده ایم.
ما به خاطر این که سارا از تنهایی در بیاید صاحب فرزند دیگری شدیم و دختر مان تا چند ماه سرگرم برادر کوچولویش بود و دیگر احساس تنهایی نمی کرد اما با تاسف باید بگویم که توجه بیش از اندازه من و همسرم به فرزند کوچک مان سبب شد تا دوباره از سارا غافل بمانیم و او که تاب و تحمل این کم توجهی را نداشت یک روز در راه برگشت از مدرسه مفقود شد.
ما موضوع را به پلیس اطلاع دادیم و به هر کجا که فکر می کردیم سر زدیم ولی هیچ اثری از دخترمان پیدا نکردیم. یک هفته از این ماجرا در حالی گذشت که دل خون شده بودیم و آرام و قرار نداشتیم تا این که سارا با وضعیتی بسیار ناجور به خانه برگشت و گفت پسری جوان با حیله و نیرنگ فریبش داده است و در این مدت اسیر این پسر حیوان صفت و دوستانش بوده است.
شوهرم با شنیدن این حرف ها از کوره در رفت و با برخورد شدیدی سارا را کتک زد. ما سپس برای پی گیری موضوع قصد داشتیم دخترمان را به کلانتری بیاوریم که در یک چشم به هم زدن او دوباره فرار کرد و گم شد.
مادر پشیمان اشک هایش را پاک کرد و گفت: ای کاش من و شوهرم از روز اول زندگی به جای آن همه غرور و برنامه ریزی آن چنانی کمی درباره اصول تربیت صحیح فرزند مطالعه می کردیم و با بزرگترهای مان مشورت داشتیم تا این بدبختی برای مان درست نمی شد.

تهیه و تنظیم : دایره اجتماعی فرماندهی انتظامی شهرستان بافق

برچسب ها : ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *