قضاوت؛ خودآزاری نامحسوس
-سلام. چطوری علی؟ خوبی؟
-سلام سعید جان. ممنون خوبم؛ تو چطوری؟
-شکر خدا خوبم.
-چیکارا میکنی؟ چخبر از بچه ها؟
-خبر خاصی نیست فقط دورمون یه مشت نخاله س!
-عه چرا مگه؟
-این بچه های همترمی هرکدومشون به یه نحوی مشکل دارن. بیمعرفتن؛ باهاشون حال نمیکنم.
-من که چیزی حس نکردم؛ چه مشکلی مثلا؟
-هیچی بابا؛ مثلا این محمد ترابی هست، میشناسی که؟
-آره میشناسم.
-یه روز بعد کلاس ضعف کردم، گفتم برم یه چی بخورم؛ اینم باهام بود. یه آبمیوه کیک برای خودم برداشتم و یکیم واسه اون. موقع حساب کردن که شد یهو غیبش زد! بعد امروز فهمیدم ماشین شاسی بلندم زیر پاشه!
-خب شاید اون روز بنده خدا پول همراهش نبوده یا مثلا گوشیش زنگ خورده رفته بیرون.
-هه سادهای؟! پای پول که میاد وسط، ملت میگرخن درمیرن!
-نمیدونم؛ بیخیال این چیزا مهم نیست.
-کجا مهم نیست برادر من؟ ما قراره با همینا چهار سال درس بخونیما!
-خب بخونیم! یه سلام علیک داریم باهاشون فقط؛ فوقش گرفتنِ یه جزوه س. بخوای به این چیزا فکر کنی که پیر میشی!
-فکر نمیکنم اما حرص میخورم. از این حرص میخورم که چقده ما صاف و سادهایم اما بقیه اینجور…
-به نظر من قضاوت کردن دیگران درست نیست. کافیه ما خودمون کار درست رو انجام بدیم؛ اگه بقیه اشتباه کردن باید ببخشیم. تازه تشخیص اینکه اونا اشتباه کردن یا نه به این سادگیا نیست.
-حرفا میزنی علی! بابا چند تا موردش رو که خودتم دیدی. تابلوئه تابلوئه طرف داره میپیچونه.
-خب قبول دارم! من نگفتم همه خوبن؛ میتونی این آدما رو از زندگیت حذف کنی. آیه که نازل نشده حتما باهاشون رفیق باشی. در حد همون سلام علیک. اونایی که از اشتباهشون مطمئنی، ولشون کن. درباره بقیه هم که مطمئن نیستی، زود قضاوت نکن.
-آخه طرف این همه پول داره. همچین ماشینی دستشه اما زورش میاد پنج تومن پول بده!
-سعید به نظرم الان تو داری به ماشین طرف حسودی میکنی و از این حرصت میگیره؛ وگرنه این پنج تومن چیزی از تو کم نمیکنه.
-دست شما درد نکنه علی آقا؛ با ما هم؟!
-نه نه بد برداشت نکن. الان راجع به منم زود قضاوت کردی. واقعا از خودت بپرس این حرصی که در وجودته، بخاطر اون چندر غاز پوله؟ یا به دلیل اینه که محمد یه چیزی داره که تو نداری؟!
-نمیدونم بخدا. باید بهش فکر کنم. فعلا که این موضوع ناراحتم میکنه.
-راستشو بخوای من در این مورد یه بار عمیقا فکر کردم. به این نتیجه رسیدم که ما به دو دلیل دیگران رو قضاوت میکنیم: یک، ناآگاهی و دو، حسادت.
واقعا در اکثر مواقع ما از همه چی آگاهی نداریم و فقط تک بعدی به مسئله نگاه میکنیم. از دیدگاه شخصی و منفعت طلبانهی خودمون!
-درسته. درباره ناآگاهی حرفتو قبول دارم اما حسادت رو درست نفهمیدم. چرا میگی دلیلش حسادته؟
-ببین؛ وقتی یک نفر یه چیزی داره که ما نداریم، حالا هرچی، چه پول، چه قیافه ، چه تیپ و …، فکر میکنیم چون ما نداریم، پس اونم نباید داشته باشه یا مثلا اگر داره، از یه راه خلاف و نادرست به دست آورده.
همین میشه که به دیگران بخاطر بعضی داراییهاشون حسادت میکنیم.
بعضی مواقع هم که کاملا میدونیم طرف کارش درسته و هیچ اشتباهی نکرده، بهش تهمت میزنیم یا بهش وصله ناجور نسبت میدیم تا یجوری خودمون رو خالی کنیم!
برای مثال یکیو میبینی که تو کلاس شاگرد اوله یا نمره هاش عالیه؛ کتاب درسی ش همونیه که ما هم داریم و میدونیم که حسابی درس میخونه اما با این حال وقتی نمرهها میاد رو سایت، به همدیگه میگیم: یادته چقدر خودشیرینی میکرد جلو استاد؟! یا فلان کارو انجام میداد که نمره بگیره! از اینجور حرفا.
-اوهوم درست میگی. تا حالا از این زاویه به این مسئله نگاه نکرده بودم.
-قضاوت کردن کار آسونی نیست. ثمرهای هم نداره به جز اعصاب خردی. با حرف ماهم قرار نیس چیزی از اون شخص کم بشه؛ فقط ذهن خودمون رو با افکار منفی پر میکنیم. هروقت کامل از یه اتفاق باخبر شدیم، اون موقع میشه یه کارایی کرد که بهت گفتم.
خب من برم کلاس دارم؛ دیرم شده.
-عه حواسم به ساعت نبود ببخشید. ممنون بخاطر راهنماییت؛ میبینمت. فعلا
-قربونت؛ یاعلی.
نویسنده: محمدطاها دهقانزاده
@nashriyesib