بافق و سلطان حسین صفوی / مردم سخت کوش ، نجیب و سربه راه شهرستان بافق

سالها این حکایت ذهن مرا مشغول کرده است وقتی اشرف افغان به کشور ایران حمله کرد و خراسان بزرگ را تصرف کرد خبر حمله و تصرف را به پادشاه صفوی دادند وی به درباریان گفت خراسان مهم نیست ما بقیه کشور را داریم اشرف افغان شهر به شهر کشور را متصرف شد تا نوبت به اصفهان که پایتخت بود رسید به سلطان صفوی گفتند اصفهان محاصره شده چه کنیم شاه دستور دادن نذری و دعا برای رفع شر ارتش افغان را صادر فرمود و گفت خداوند کاخ ما را از اشرار افغانی محافظت خواهد کرد نهایتا خبر دادند اصفهان نیز متصرف شد و سپاهیان اشرف افغان وارد قصر شدند و شاه صفوی را کشتند و نذری ها را نیز خوردند و زنان و دختران شاه را به اسارت بردند تا این که نادر ارتشی جمع کرد و اشرار افغان را از کشور بیرون راند و دوباره حکومت را به ایرانیان برگرداند.
حکایت ما و این سلطان بسیار شبیه است نخست معدن پربار چادرملو با ترفندهای سیاسی با حضور یک فرد اردکانی به عنوان فرماندار بافق و امحاء تمام اسناد و مدارک این منطقه به دست این فرد معدن چادرملو با فاصله 60 کیلومتری بافق و فاصله 180 کیلومتری تا اردکان به تصرف بی قید و شرط اردکان درآمد.
چادرملویی که تمام امور شناسایی و اکتشافات آن به دست پدران ما بافقی ها انجام شد یادم هست من کودکی هفت هشت ساله بودم و مرحوم پدرم وقتی پس از یک هفته کار از طرف شرکت سنگ آهن بافق در چادرملو با حداقل امکانات رفاهی کارگران ، به خانه می آمد از بس آفتاب صورتش را سوزانده بود شناخته نمی شد می گفت بابا من هستم و کم کم تصویر واقعی و صورت آفتاب خورده اش برایم تداعی می شد و این موضوع برای تمام پدران زحمت کش مصداق داشت.
چند سال است که تصرف کنندگان بلامنازع پا را فراتر گذاشته و تا بیست کیلومتری بافق آمده اند منطقه آریز یا D19 و متاسفانه هیچ مسئولی جلودار این واقعه نیست این در حالی است که حتی نقشه جغرافیایی شهر را در کتاب های درسی عوض کرده اند و 7 سالی است که دانش آموزان بی خبر از همه جا باید بپذیرند که آریز از تملکات اردکان است. شنیده شده بعضی از مسئولین بذل محبت کرده و معدن D19 را نصف نصف پذیرفته اند و این را برای خود پیروزی بزرگ به حساب آورده اند شخصی به خانه دیگری وارد شده صاحب خانه از ترس موقعیت یا ….. راضی شده نصف خانه اش به اغیار برسد زهی غیرت.
اگر بزرگان قوم کاری نکنند فردایی نه چندان دور همه ما مستعمره خواهیم شد و هیچ اختیاری بر منابع خود نخواهیم داشت.
آیا در میان دولت مردان بافق، نادری پیدا خواهد شد یا به قول مرحوم اخوان ثالث هر كه آمد بار خود را بست و رفت. ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب.
زآن چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ؟ زين چه حاصل، جز فريب و جز فريب؟
باز مي‌‏گويند: فرداي دگر صبر كن تا ديگري پيدا شود.
كاوه‌‏اي پيدا نخواهد شد، اميد! كاشكي اسكندري پيدا شود.
خدایا خاک مرا از توطئه اشرار در پناه خود محفوظ دار

محمد رضا فتاحی بافقی

  1. سلام

    سلام
    بر معلم دلسوز
    واقعا که حقیقت را بازگو نمودیید
    بیدار .بیدار, بیدار شوید ,مردم بافقی
    این مردم خود را به خواب زده اند

  2. ناشناس

    با سلام
    ایا ما از بزرگان بافقی که برای این دیار تا سرحد مرگ جانفشانی کردنند حتی یادی به نیکی میکنیم ؟؟؟؟؟

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *