مرغی که انجیر می خورد, نوکش کج است

غارت, غصب, اشغال, زیاده خواهی, تبعیض و بیعدالتی کلید واژه هایی است که سالیان سال در این شهر می شنویم و گویا هیچ وقت قرار نیست این قصه تبعیض و بی عدالتی برای همیشه تمام شود.
جانشین مدیر مجتمع معدنی سنگ آهن چادرملو اردکان , به صورت دستوری حکم دادند که «آنومالی «D19» که در ۳۰ کیلومتری معدن چادرملو قرار دارد به ما واگذار شود تا بتوانیم فعالیت‌ها را با توجه به کارخانه‌هایی که در اختیار داریم ادامه دهیم»
مسئولان بافق ؛ گویا در خواب خرگوشی همیشگی خود به سر می برند و من تا الان نشنیدم که در برابر این زیاده خواهی , حرفی زده باشند یا واکنشی نشان داده باشند هرچند که گفته می شود طبق توافقی که مدیرعاملان شرکت سنگ آهن بافق و چادرملو انجام دادند قرار است که ذخایر این معدن, به صورت نصف / نصف باشد.
حال این که چرا این توافق صورت پذیرفته است و کی توافق شده است بماند ولی نکته جالب این جاست که مسئولان؛ هنوز حدود مرزی بافق و اردکان را مشخص نکردند و اندر خم یک کوچه اند ولی با حاتم بخشی های بی حد و حصر خود نیمی از ذخایر معدن دی 19 را پیشکش کردند .حاشا به غیرت و حمیتشان!! همان گونه که معدن مهدی آباد را چندین سال پیش به مهریز , پیشکش کردند که حکما گفتند «خرج که از کیسه مهمان بود, حاتم طائی شدن آسان بود»
آن هم پیشکش به اردکانی که تعارف نکرده, سفره شما را غارت می کند و تمام سرمایه های مادی و معنوی شما را با قدرت و نفوذ و لابی, به طرفه العینی به غارت برده است و می برد و خواهد برد و یک لیوان آب هم روش.
سرمایه هایی مانند منابع آبی, عناصر نادر خاکی, چشم اندازهای ماسه ای و مراتع تاغ و گزبه اضافه سرزمین و خاک و…
از قدیم گفتند «مرغی که انجیر می خورد نوکش کج است» یعنی اردکان؛ یک سوگلی بزک کرده است که باید همواره متفاوت باشد و متفاوت باقی بماند چون تمام ابزار قدرت را دارد و چیزی نمانده است که طرح استان شدن «اردکان» هم مطرح شود و رنگین تر بودن خون آن به صورت کامل اثبات شود.
شاید عده ای بی اطلاع؛ قدرت اردکان را به دولت اصلاحات نسبت می دهند که در دولت اصلاحات اردکان ,چادر ملو را از بافق جداکرد در حالی که این غصب در سال 1372 اتفاق افتاده است.
این یک آدرس غلط بوده است تا خیانت مسئولان بافقی را بپوشاند؛ مسئولانی که امضای آن ها در پای تمام اسناد شبه «ترکمان چایشان» باقی مانده است. مسئولانی که هنوز هم در فضای سیاسی شهر نفس می کشند و قدرت لایزال دارند.
نکته جالب این جاست که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا عدالت و مساوات را برگزار کنند آن هم در جامعه ای که ادعای دین داری و عدالت خواهی اش گوش فلک را کر کرده است ولی قدرت زور و زر و تزویر بیشتر از شعارهای عدالت محوری و مهرورزی و تدبیر و امید است.
چهار سال شورائیان دویدند و هزار سند و مدرک پیدا کردند و حتی کلی پول بی زبان شهرداری را به وکیلی داند تا حقمان را بگیرد؛ نماینده به مجلس فرستادیم تا کار را برای همیشه تمام کند و پرونده این دعوا و درگیری مرزی را مختومه کند؛ صدها مطلب اعتراض آمیز و طومار نوشته شد. و ما گفتیم و نوشتیم و نالیدم و ….
اما تمام آن ها در برابر قدرت یک نفر, که تابش نفوذش نه تنها استان که کشور را فرا گرفته است, پشیزی ارزش نداشته و ندارد و مسئولان ما فقط قول پیگیری دادند و باز هم قول پیگیری می دهند ولی در عمل یک نفر در برابر همه است و هرکه زر در ترازوست زور در بازوست. و باید گفت«عجب صبری خدا دارد/اگر من جای او بودم/همان یک لحظه اول/که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان/جهان را با همه زیبایی و زشتی/ به روی یکدگر ویرانه می کردم»

دکتر حسین ارجمند

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *