گوشه ای از هویت…

بی بی دگر نمالد, باشوق, چون جوانی..
زیرا منالِ سیسش,دیگر بِخر ندارد..

بادستهایِ نازش, مالید و دم نزد او..
اماکسی به شغلش, دیگر نظر ندارد..

بی مایه هم فتیر است, وقتی که مشتری نیست,,
زحمت, بدونِ حاصل,, هرگز اثر ندارد
*
سیس و منال با هم, رفتند جزءِ تاریخ…
وقتی که اجتماعی, قدرِ هنر ندارد..
***
یک عمر خورده بادرد, بی شکوه و شکایت…
بی بی زِ سیخِ خرما,,جارو که پنجه میکرد…

بی بی گلایه میکرد: رویش کسی نخوابد,,,
ان بوریا که عمری, با دست, رنجه میکرد…

روزی به پایِ حرفش, باجان و دل نشستم..
از این کسادیِ کار, بی وقفه ضجه میکرد…
******
دیگر نبافد او هم, نه بوریا نه جارو
زیرا که دسترنجش, دیگر ثمر ندارد
*******
بابا دگر نکوبد, ان ضربه هایِ سنگین…
تا خلقِ یک هنر با,,,هر ضربه اش نماید…

کو مندلی به دستش,کوبد به پادری ها!!!
یا قیچیِ بلندش, تارویِ ان بساید!

گوید بجز کمر درد, سودی نبرده زین کار…
زین پس ادامه اش هم,, دیگر از او نشاید…
*********
بازارِ پادری هم, این روزها کساد است…
زین رو دگر به این شغل, میلی پدر ندارد….
**********
نه دستهایِ بابا,, نه ناله های بی بی..
یک گوشه از هویت,, این روزها بمیرد..

ترسم شود فراموش,, در این گذشتِ ایام..
نامهربانی اینبار,, نبضِ هنر بگیرد..

شاید که ارزشی نیست,, در پادری و جارو..
اما بعشقِ فرهنگ,, باید که فر بگیرد…
***********
اینگونه گر بخشکد, برگِ هنر در این شهر..
گویند نسلِ آتی; شهرم هنر ندارد
***********
(محمدعلی دهستانی بافقی)

برچسب ها : , ,
  1. ابراهیم

    عاااااااااااالی.. یادش بخیر منال بافی و بافته بافی (پادری)

  2. محمد

    خیلی قشنگ بود مرحبا به این سلیقه

  3. خانی

    چه نوستالژی زیبایی

  4. اسی

    ایووول استاد مرحبــــا …

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *