میخام برم سه جلدمو, همین روزا خاکش کنم *
پسوندبافقی رو خودم ,ازفامیلم پاکش کنم/

توحقه بچم نذارم, مثل خودم جفا بشه *
به جرم اینکه بافقیه , بهش ستم روا بشه /

میخام برم به اردکان, مقیم اون دیار بشم *
اگر که شد چادرملو, مشغوله کسب وکاربشم/

میخام مثاله ” تابشی” , من رو حمایت بکنه *
با هوش و تدبیرخودش, به من عنایت بکنه/

بذاربچم یادش بره, اهل کدوم ولایته *
یاد نگیره زور که میگن, محکومه بر اطاعته/

میخام مثه مردم بافق, ساده و خوار وزارنشه*
غریب پرستی ویروسه, میخام به اون دچارنشه /

نمیگذارم مثل خودم , پاسوزه حاکماش بشه *
بی عرضه بار بیاد اونم, جانشین باباش بشه/

یاد بگیره که حقشو, با چنگ ودندون بگیره*
اگر قراره خوار بشه, تو اوج عزت بمیره /

باید که خوب یاد بگیره, گاهی سکوت جنایته*
به فکرِ عافیت بودن, سویِ فنا هدایته…

باید بهش حالی کنم,حق کشی اینجا عادته…
خامه اگه خیال کنه, جایی دیگه عدالته…

باید بفهمه اینروزا, نجابتم هم حماقته..
ساکت و سربه زیر بودن, نهایتِ جهالته!!!!!!

(محمدعلی دهستانی)

برچسب ها :
  1. منصور حیدری

    شعر خوبیه ولی من به بچه ام یاد بافق دارشجایه بافق شیخ محمد تقی داشته وحشی داشته مردمی داره از دل سنگ اهن نون حلال در میارن همیشه یاذش باشه تابش و غیره چند روز ه است ولی بافق و بافقی تا ابد

  2. ناشناس

    سلام
    تلخی سخنان شما کام مردم شهر را زهر کرد..
    خاک بافق را هم توبره کنند با ته مانده خاکش شهری میسازیم مقدس تراز اردکان ..
    مسولانش در خواب باشند به فرزندانمان میاموزیم بیداری را تا بنویسند میخوام برم سه جلدمو تو دروازه تهران نصبش کنم …
    اره تلخ نوشتن قلمتان را بر نخواهیم تافت ..شما خبطی نموده اید که نابخشودنی است ..منتظر یک معذرت خواهی بودیم تا المثنی دوباره ..
    به شعر سیاه هرچهقدر سپید بپاشی باز هم سیاه می ماند …
    رخصت از محضرتون

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *