هفت نکته پیرامون سخنان عجیباً غریبای آقای نماینده ی پاکدستِ فساد ستیز ِ افشاکننده!
⬅️ اول: نخستین نکته: با این سرعتی که «صباغیان بافقی» تغییر موضع می دهد، تغییر کانال تلویزیون هم ممکن نیست!
◀️دوم: تا به امروز خیال می کردیم «باجناق» فامیل نمی شود نگو پسر عمو و پسر خاله و بسیاری از بستگان نیز فامیل محسوب نمی شوند!
↩️سوم: در ابقای فلاح تلاش کردیم اما نشد… جمله ی قشنگی نیست!
↩️چهارم: بعد از شنیدن این جمله: «من هیچ وقت از فلاح تقاضای شخصی نداشتم حتی اگر حمایتی کردم بخاطر منافع شخصی نبوده و بخاطر کار و برنامه بوده است!» به روح مرحوم دهخدا فاتحه ای نثار کردیم و گلایه ها که چرا در تعریف و معنای؛ من/منافع شخصی/تقاضای شخصی/هیچ وقت خوب و دقیق حق مطلب را ادا نکرده که این کار بیافتد روی دوش آقای نماینده ی خیلی خیلی پاکدست!؟
◀️ پنجم: بافقی های فهیم و باهوش را با این جمله ی صباغیان بافقی برای مدت شش ماه تنها می گذاریم هر نتیجه ای گرفتند به ما نیز بگویند: «حتی دوستان نزدیک من برای کار فرزندانش آمدند و من سفارش نکردم و دلخور شدن!»
⬅️ ششم: وقتی صباغیان بافقی می گوید: «دفتر قبلی را عسکری داد و تجهیز کرد دفتر فعلی را فلاح، همین.» یعنی «تامام!»
◀️هفتم: دلم برای قانون سوخت وقتی شنیدم صباغیان بافقی گفت: «از سنگ آهن و راه آهن و فلات مرکزی چند نیرو برای دفترم گرفتم که قانونا می توانیم مشارکت بگیریم.»
🔴🔴 پ.ن: جهاد نصر یزد می داند، «دامپتراک» کیلویی چند؟!
https://t.me/rezabardestanii/16098
@asrebafgh