منشأ حق، میتواند فطری و طبیعی (خدادادی) باشد. مانند حق حیات و بهرهمند شدن از مظاهر طبیعت، تا آنجا که به حقوق دیگران (حال و آینده) تجاوز نشود. و آیه «خَلَق لکم ما فی الارض جمیعاً» (بقره/ ۲۹) شاید به همین حقیقت اشاره داشته باشد.
حق آزادی و حق انتخاب، از همینجا نشأت گرفته و هر کس در اصل آفرینش، آزاد آفریده شده و ذاتاً حق انتخاب دارد. اساساً، دین و شریعت آمده تا این حق ذاتی را به انسانها بازگرداند، و آنان را از چنگال اهریمنان انس و جن رها و آزاد سازد. «و یضع عنهم اًصرهم و الأغلال التی کانت علیهم.» (اعراف/ ۱۵۷) بارهای گران را که بر آنان تحمیل شده، و بندها را که بر دست و گردن آنان بسته شده، بردارد. نماینده مسلمانان، به رستم فرخزاد گفت: ما آمدهایم تا حق انتخاب را که از مردم شما سلب شده بازگردانیم، و آنان را از بند طاغوت رها سازیم. امیر مؤمنان (ع) در نامهای به فرزندش مینویسد: «و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک ا حراً» هیچگاه بنده کس مباش، زیرا که خداوند تو را آزاد آفریده است.
منشأ دیگر حق، قراردادی است که قانون، آن را تعیین میکند. خواه این قانون، مستند به شرع باشد یا به وضع عُقلا و پذیرفته شدگان در هر جامعه. و بیشتر حقوق در روابط اجتماعی، قراردادی است. مانند حقوق خانواده و کارگر و کارفرما و حقوق ناشی از انواع عقود و معاملات و غیره، که حقوق متبادل میان مردم و حکومتها از همین قبیل است.
@danial_zarei_
@asrebafgh