عصر بافق قصد دارد نویسنده های بافقی را به همراه کتاب یا کتابهای تالیف شده آنها و مختصر توضیحی کوتاه از این کتابها به مردم معرفی کند و برای همین سراغ خانم عالیه نقیب الذاکرین (مهرگان) رفتیم.

قسمت اول؛ عصر: لطفا خودتان را برای خوانندگان عصر بافق معرفی کنید؟
نقیب الذاکرین: به نام کردگار بی همتا، عالیه نقیب الذاکرین بافقی هستم با نام پارسی مهرگان

عصر: در چه رشته ای تحصیل کرده اید؟
نقیب الذاکرین: کارشناس رشته مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی هستم و دانشجوی ارشد مطالعات فرهنگی دانشگاه یزد

عصر: مختصری از سوابق کاریتان و گذشته تان برای ما بگویید؟
نقیب الذاکرین: از سال ۱۳۸۱ در کارگزینی شرکت سنگ آهن مرکزی ایران کار خود را آغاز کردم و تا امروز پنج سال است در روابط عمومی شرکت کار می کنم. در مورد گذشته ام باید بگویم از زمانی که به یاد دارم بافق بوده ام و زادگاهم این شهر است. پدرم شادروان حاج شیخ حسن از روحانیون بافق بودند پدربزرگم هم روحانی و شاعر بودند نیای ایشان به نام ابراهیم بیگ سبزواری از کردهای سبزوار خراسان بودند که به بافق کوچ کردند و در این شهر ماندگار شدند گویا برای روضه خوانی دعوت می شوند و می مانند.

عصر: از چه سالی و در چه سنی به نوشتن علاقه مند شدید؟
نقیب الذاکرین: به یاد دارم پدر در پنج سالگی مرا نزد بانوی کهنسال همسایه که در منزل قرآن به کودکان می آموخت بردند دو روز رفتم و روز سوم از رفتن سرباز زدم. پدر با همکاری خواهرهای بزرگترم در خانه سوره های قرآن را برایم می خواندند پدر در کنار قرآن کتابهای داستان کودکانه را برایم می خواندند تا تشویق شوم و قرآن بخوانم از همان زمان به کتاب علاقه پیدا کردم برایم داستان ها جالب بودند دوست داشتم بخوانم زمانی که مدرسه را آغاز کردم علاقه ام بیشتر شد از سال سوم دبستان هر کتابی می خواندم رونویسی می کردم پدر در این کار تشویقم می کردند داستان را دوست داشتم اولین داستانم را ده سالگی نوشتم اولین داستان بلند را شانزده سالگی نامش را دل شکسته ها گذاشتم و به تشویق و همراهی پدر و برادرم سال ۱۳۷۸ به چاپ رساندم.

عصر: چطور شد تصمیم به نوشتن کتاب گرفتید؟
نقیب الذاکرین: کتاب از کودکی همدم و همراهم بود داستان ها دنیای دوست داشتنی من بودند مغازه مورد علاقه من کتابفروشی اسلامی با مدیریت آقای ابراهیمی بود هنوز هم همانجا کتابفروشی ایشان هست کیهان بچه ها می آوردند پولهایم را جمع می کردم کتاب و کیهان می خریدم از همان روزها علاوه بر متن کتابها نام نویسنده آن هم برایم دوست داشتنی بود کسی که آفریننده کتاب بود همیشه دوست داشتم آنها را ببینم این چنین به کتاب و نوشتن کتاب علاقه مند شدم.

عصر: چقدر علاقه به بافق انگیزه نوشتن کتاب را در شما ایجاد کرد؟
نقیب الذاکرین: انگیزه نوشتن کتاب در وجود من با رمان و داستان برای بزرگسالان و کودکان شروع شد بعد چند کار پژوهشی انجام دادم که در مورد فرهنگ عامه بافق محیط زیست حیات وحش و البته چغارت و معدن سنگ آهن است تا آنجا که در توان داشته باشم برای بافق وقت می گذارم چند سالی است که همراه با یکی دو استاد گرامی در زمینه نام بافق در نسخه های خطی و پهلوی پژوهش می کنیم و تا کنون به نتایج خوبی رسیده ایم که در زمان مناسب بازگو می کنیم.

عصر: چه کتابهایی تالیف کردید؟
نقیب الذاکرین: تا کنون هفت عنوان کتاب نوشته ام یک رمان یک مجموعه داستان دو کتاب کودک (که پنج دور چاپ شده) یک کتاب پژوهشی در مورد معدن چغارت ( که دوبار چاپ شده است) دو کتاب پژوهش هم در مورد محیط زیست و حیات وحش دارم. تا چند ماه آینده یک مجموعه داستان برای کودکان منتشر خواهم کرد ضمن آنکه داستان زندگی وحشی بافقی به پایان رسیده است و برای ویرایش آماده می شود رمان بلندی است چند کتاب دیگر هم هست که به امید خدا به زودی منتشر می شود.
۱) رمان دل شکسته ها(۱۳۷۸)
۲) مجموعه داستان شهریاران( ۱۳۸۹)
۳) داستان اسب سفید: رده سنی کودک(۱۳۹۰- ۱۳۹۱- ۱۳۹۴_۱۳۹۶ این داستان به تازگی به آلمانی ترجمه شده است)
۴) داستان شاه و وزیر: رده سنی کودک(۱۳۹۰_ ۱۳۹۱_ ۱۳۹۵_۱۳۹۷)
۵) معدن تلاش چِغارت بافق ۱۳۹۲_ ۱۳۹۶
۶) یوز ایرانی ۱۳۹۴
۷) حیات وحش بافق ۱۳۹۹

عصر: نویسندگان بافقی را در چه سطحی می بینید؟
نقیب الذاکرین: بافق نویسندگانی دارد که باید بیشتر کار کنند تلاش کنند و آثار بهتری ارائه دهند خوشبختانه ما نویسنده پرتلاش و پرکاری داریم که پژوهشهای تاریخیش پربار است نگارش عالی، ساده روان با پژوهشهای کامل،  کتابهای زیبایی را آفریده است. جناب آقای دکتر علی اکبر تشکری نویسنده خوش نام شهر ما هستند که تاریخ را با تخیل همراه نمی کنند درست می نویسند و در پی شخصیت سازی نیستند نگاهشان به بافق آنگونه است که باید نگاه یک نویسنده باشد کناری بنشینید و واقعیت را بنویسید جناب آقای طالعی هم کتابهای بسیار خوبی در فرهنگ عامه دارند.

عصر: مشکلاتی که در مسیر تالیف کتاب وجود دارد چیست؟
نقیب الذاکرین: مشکلات زیادی در مسیر  نگارش کتاب هست به جز زمان چاپ و نشر که هزینه چشمگیری روی دست نویسنده می گذارد سخت ترین مرحله عبور از ممیزی اداره فرهنگ و ارشاد و گرفتن مجوز است کاش سخت گیری برای محتوای کتاب می شد مشکل ما اینجاست که کتابی حتی اگر محتوای خوبی نداشته باشد موضوع قوی نباشد اما سلیقه ها رعایت شده باشد برای چاپش موافقت می شود اما برخی کتابها به دلایلی که همه جا پذیرفته نیست اجازه چاپ و نشر نمی گیرد تا کنون با چاپ سه رمان من که هر سه موضوع اجتماعی داشتند مخالفت شده، دوبار متن داستان زندگی وحشی بافقی را تغییر داده ام تا آنچه را نیاز است و باید در متن داستان بیاورم.
ادامه دارد…

برچسب ها : ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *