مسئله فرهنگ از نظر من اصلی ترین مسئله تصحیح امور زندگی انسان است .
انسانها باید درون خودشان را بکاوند و باورهای کاذب و احساسات، عواطف و هیجانات نابجا و خواستههای نامعقول را دور بریزند؛ در غیر این صورت با گذشت زمان نیز همین فرهنگ در جامعه مستقر خواهند شد.
امور درونی فرهنگ «باورها»، «احساسات، عواطف و هیجانات» و «خواستهها» هستند. هر انسانی مجموعهای از باورها، احساسات، عواطف و هیجانات و خواستهها را با خود دارد که از انواع دیگر انسانها متفاوت است. برای اصلاح جامعه از این منظر و اصلاح فرهنگ باید اصلاح باورها، احساسات، عواطف و هیجانات و خواستهها داشته باشیم.
اصلاح باور بدین معنی است که باورهای صادق را جایگزین باورهای کاذب کنیم زیرا باور کذب، فاسد و باور صدق، صالح است. از سوی دیگر اصلاح احساسات، عواطف و هیجانات بدین معنی است که احساسات، عواطف و هیجانات «بجا» را جایگزین احساسات، عواطف و هیجانات «نابجا» کنیم. براین اساس احساسات، عواطف و هیجانات بجا مبتنی بر باورهای صادق و سودمندی عملی هستند.
اصلاح خواستههای فرهنگ نیز بدین معنی است که خواستههای معقول جایگزین خواستههای نامعقول شوند. در این رویکرد خواسته معقول خواستهای است که با هیچ یک از قوانین حاکم بر ذهن، جسم، روان و مناسبات انسانی سرستیز نداشته باشد.
انسان باید بتواند به این موهبت تصفیه درونی دست پیدا کند در غیر این صورت اگر بارها نظامها و حکومتهای سیاسی توسط کودتا، شورش، انقلاب و … از بین بروند باز هم همین فرهنگ با همین حاکمان در جامعه مستقر خواهند شد. مادامی که ما درون خود را عوض نکرده و دور نریخته باشیم از هر حاکمی که بر سر کار بیاید یک رژیم سابق میسازیم و بعد میخواهیم آن رژیم سابق را به دستان خود ساقط کنیم و این دور تسلسل ادامه دارد. هر راه دیگری غیر از این کوره راه است.
بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعهای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و بالاخره در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشات میگیرد
حضرت امام خمینی هم در این باره میگوید :
مملکت صحیح با فرهنگ صحیح راه اصلاح یک مملکتی فرهنگ آن مملکت است؛ اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود. دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای بزرگ میکند؛ نمیگذارد جوانهای ما مستقل بار بیایند؛ نمیگذارد در دانشگاه جوانهای ما درست رشد بکنند. اینها را از بچگی یک طوری میکنند که وقتی بزرگ شدند، اسلام هیچ و آنها همه، همه چیز. اگر فرهنگ درست بشود، یک مملکت اصلاح میشود. برای اینکه از فرهنگ است که در وزارتخانهها میرود؛ از فرهنگ است که در مجلس میرود؛ از فرهنگ است که کارمند درست میشود. شما یک فرهنگ مستقل درست کنید یا بدهید ما درست کنیم، شما میترسید از امریکا، میترسید از دیگران، بدهید ما درست کنیم؛ اختیار فرهنگ را دست ما بدهید.
صحیفه نور، جلد ۱، ص ۳۹۱
اقتصاد، سیاست، جامعه و هر چیز دیگری بر مدار فرهنگ است.
میشود با فرهنگ خوب جلوی تحریم هم ایستاد..
الان اگر فرهنگ کار و خود باوری در ما بود برای مشکلات اقتصادی خود اینقدر آمریکا پرستی میکردیم؟
مگر در شعب ابی طالب مردم در تحریم شدید نبودند؟
چه باعث شد شالوده آن ها از هم نپاشد؟
غیر از یک فرهنگ قوی؟
سیاست هم همین است! سیاست نمود حاکمیتی یک فرهنگ است. مشکلات سیاسی را هم باید ریشه در فرهنگ سیاسی یافت!
ریاکاری، دروغگویی، بدقولی، قدرت طلبی و … همه ریشه در فرهنگ دارند.
پس فرهنگ را باید جدی گرفت.