مصاحبه زیر گفتگوی دوستانه با #منصوررحیمی، مجری، تهیه کننده، کارگردان و بازیگر تئاتر است که در زیر می خوانید

عصر: خودتان را معرفی کنید؟ چند سالتان هست و چه درسی خواندید؟
رحیمی: سلام خدمت شما و همکاران محترم عصر بافق، منصور رحیمی متولد ۱۳۵۰ و دیپلم ادبیات هستم

عصر: چطور شد که به هنر و کار هنری علاقه مند شدید و به این کار پرداختید؟
رحیمی: تئاتر رو از دوره دبستان شروع کردم بصورت اتفاقی، دوره راهنمایی هم چندین جشنواره تئاتر دانش آموزی به کارگردانی سید کاظم عباسزاده هنرمند پیشکسوت ادامه دادم

عصر: هنر را تعریف کنید؟
رحیمی: هنر نسخه برداری  هر چه در طبیعت وجود دارد، می تواند در هنر هم مصداق داشته و ارزشمند باشد . مثلا هوی و هوس، هوای نفس، میل به جنایت و خون ریزی و دیگر صفات زشت و ناپسند چون وجود دارند، می توانند آزادانه به تصویر کشیده شوند و چون آیینه ی تمام نمای حقیقت و واقعیت ها هستند

عصر: هنر و کار تئاتر کجا برایتان جدی تر شد؟
رحیمی: سال ۷۲ در شرکت سنگ آهن مشغول بکار شدم و همان سال روابط عمومی شرکت گروه تئاتری رو به سرپرستی آقای سروی تشکیل داد و همان سال اولین جنگ شادی رو در بهمن ماه به روی صحنه بردیم

عصر: گروه هنریتان چگونه شکل گرفت؟
رحیمی: تئاتر را بصورت جدی از سال ۷۳ با تشکیل گروه آرین در انجمن نمایش آهنشهر ادامه دادم

عصر: نظرتان را نسبت به شهرستان بافق و مردم بافق بفرمائید؟
رحیمی: بافق جزو تنها شهرهای استان بود که دو انجمن نمایش داشت و اولین حضور در جشنواره استانی را با نمایش “چشم سرخها” به کارگردانی آقای سروی عزیز تجربه کردیم. بافق شهر وحشی بافقی، شهر شعر و شعور و سخاوت با مردمانی سخت کوش است که از دل سنگ رزق و روزی در میارن

عصر: نظرتان را نسبت به جایگاه هنر بافق بفرمائید؟
رحیمی: حال و روز خوبی نداره، یه سالن آبرومند (آمفی تئاتر وحشی بافقی) که متاسفانه به بخش خصوصی واگذار شده، چندین ساله که سالن مجتمع اداره فرهنگ و ارشاد رو دارن تکمیل میکنند، که در اخبار شنیدم با پیگیری نماینده محترم جناب آقای صباغیان و دکتر ارجمند مبلغی رو برای تکمیل ساختمان اختصاص دادن که انشاا… تا پایان سال شاهد اتمام پروژه باشیم. حال و روز دیگر هنرمندان هم خوش نیست!!! نه یه گالری نقاشی، نه نمایشگاهی برای عکاسان، نه سالن مناسبی برای علاقمندان موسیقی! خب به تازه گی با همت چندین هنرمند گالری نقاشی راه اندازی شده که امیدوارم تداوم داشته باشه
همه اینها برمیگرده به خود هنرمندان، تنها راهش هم اینه که دست در دست همدیگه کمک کنند برای روزهای خوب، خب الان که تو این اوضاع کرونا سالنهای نمایش تعطیل و گروهها منتظر و چشم به راه، امروز محل های تمرین گوشه ای خاک می خورد و کلیدهای برقی که روزی چند بار بر گردهمایی هنری برای تمرین نور می تاباند امروز کم سو و خاموش است. اهالی تئاتر بافق این روزها دلشان هوای محل تمرین نمایش و  اجرا روی صحنه را دارد و  شاید امروز  از گذشته‌هایی نه چندان دور  یاد می کنند که کاش قدر آن را بیشتر می دانستند و دست در دست هم صحنه را برای مردم فرهنگی شهر روشن‌تر می‌کردند.

عصر: نظرتان را نسبت به هنرمندان بافقی بفرمایید و پیشنهادهایی که برای بهبود وضعیت هنر بافق و پیشرفت هنرمندان بافقی اگر دارید بفرمائید؟
رحیمی: گروهها باید انجمن نمایش رو به رسمیت بشناسند، انجمن هم تلاش کنه برای آموزش هنرجوها از مرکز و استان از اساتید دعوت کنه، متاسفانه بعضی گروهها جشنواره زده شدن و شهر رو به حال خودش رها کردند، بخدا میشه با برنامه ریزی درست و تئاترهای خوب به غیر از مناسبتها مردم رو با تئاتر آشتی داد. در این سال‌ها مردم جنگ‌زده‌ شده‌اند که این موضوع لطمه‌ زیادی به تئاتر زده است. برنامه‌های تلویزیونی مردم را به سمت کارهای ساده‌پسند و عامه‌پسند کشانده است. من معتقدم اگر کار درست انجام شود و شاخصه‌های تئاتر حرفه‌ای، تکنیک‌، بازی و متن خوبی داشته باشد مردم را جذب می‌کند. الان در بافق با وجود معادن و درآمدهای میلیاردی  کمبود بودجه در همه زمینه های هنری، تئاتر، موسیقی، نقاشی، عکاسی و … رو داریم.
خب وقتی نشستی با نماینده شهر نداریم، با امام جمعه محترم نداریم، با مدیرعامل سنگ آهن، فرماندار و شهردار نداریم توقع کمک نمیشه داشت، دوسال پیش حرکت خوبی در بافق با همت خود هنرمندان شروع شد و اولین جشنواره تئاتر نخل و آفتاب برگزار گردید و منتخب جشنواره به استان رفت و دیگر کسی پیگیر نشد، پنج گروه نمایشی در این جشنواره شرکت داشتن که اگه همتی بود بعد از جشنواره هر گروه به مدت یک هفته اجرای عموم میرفت، پنج هفته نمایشهای مختلفی از گروههای بافق به روی صحنه میرفت ،بازم پیشنهاد میکنم یکسال قید جشنواره تئاتر استان رو بزنن و فقط به فکر شهر و مردم بافق باشند، میشه با جذب بودجه از شرکتها و سازمانها با برنامه ریزی میزبان جشنواره های مختلف از گروههای شهرستانهای دیگه بود حتی میتونیم با پتانسیلهایی که از خود هنرمندان سراغ دارم میزبان جشنواره های منطقه ای و حتی کشوری باشیم، باور کنین دور از دسترس نیست، چطور شهرداری میتونه از اقوام و قومیتهای دیگر شهرها از سراسر کشور دعوت کنه که چند روزی رو میهمان مردم خوب و صبور و مهمان نواز بافق باشه! ولی نمیتونه یکسال میزبان جشنواره کودک با موضوعات مختلف باشه؟!!! یا شرکت سنگ آهن که از خواننده ها و گروههای کشوری در مناسبتهای مختلف دعوت میکنه نمیتونه جشنواره تئاتر و موسیقی در سطح کشوری برگزار کنه؟ همه اینها میتونه اتفاق بیفته اگه هنرمندان شهر بخوان، باید همه دست به دست هم بدن،البته شاید من اشتباه میکنم؟ شاید از این اوضاع رضایت داشته باشند که اون حرف دیگری است، باید دعوت کنین و از اونها هم سوال کنین

عصر: برای اون دسته از افرادی که به کار شما علاقه دارند چه توصیه ای دارید؟
رحیمی: برای علاقمندان به تئاتر، تنها پیشنهادم اینه که درس این حرفه رو بخونن یا اگه امکانش نیست مطالعه کنند و در کلاسهای آموزش شرکت کنند و تئاتر رو بصورت حرفه ای دنبال کنند. شاخه های مختلفی هم وجود داره مثل نورپردازی، طراحی لباس، طراحی صحنه و… که هر کدوم تعریف خاص خودشون رو دارن

عصر: برای آینده چه اهداف و برنامه هایی دارید؟
رحیمی: اگه خدا بخواد و حال و روز شهر و مردم خوب بشه و باز چراغ صحنه روشن بشه برنامه هایی رو برای شهر داریم
البته هرساله با گروه بازبینی که بدون هیچ چشمداشتی در کنار هنرمندان بودن مشکل داشتیم!! کار کردن خیلی سخته!نمیشه انتقاد کرد! نمیشه حرفی زد! حتی در رابطه با کوچکترین مشکل شهر و مردم! خیلی انتقاد میکنن ولی واقعا اگه بخواین تئاتر خوب و انتقادی  به روی صحنه برود باید صابون خیلی چیزها رو به تن بمالیم.
سال ۹۵ با همه مشکلاتی که بود نمایش “عروسکها عاشق میشوند” که در جشنواره ی سیاه بازی به روی صحنه رفته بود. چند شب در سالن سینما قدس با همت هنرمندان و مجوز اداره ارشاد به روی صحنه بردیم که یکی از سایتهای بافق مطالبی رو درباره اجرای نمایش در بهمن ماه نوشتند و بعد از کش و قوسهای فراوان اجرای نمایش متوقف شد. البته نظر آنها تعطیلی کل جنگ بود که  اگه حمایتهای امام جمعه جناب حجه الاسلام سلیمانی نبود اتفاقات دیگری رخ میداد. بنظرم بگذارید اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی وظیفه خودش رو انجام بده، این بچه ها همین بچه های شهر هستن و انقلاب و نظام رو دوست دارن  ولی بنظرم میشه مشکلات رو گفت و انتقاد کرد و با کمک مسئولین و مردم در رفع اون کمک کرد. الان نگاه کنین در مجازی وقتی درباره موضوع واکسن پاکبانان در خوزستان یا موارد دیگر اطلاع رسانی میشه همه پای کار میان و باید به مردم جواب بدن. خب چرا نشه در بافق هم کارهای انتقادی برای کمک به رفع اون  به روی صحنه برد؟

عصر: از محل هنر و کار هنری درآمد دارید؟
رحیمی: درآمد که نمیشه گفت، چندین سال قیمت بلیط ۵۰۰۰ هزار تومان بود و الان دو یا سه سال هست که ۱۰۰۰۰ هزار تومان شده، به نسبت استان و شهرهای دیگه اصلا قابل قیاس نیست، مشکل اصلی هم الان بودجه هست تا کی میتونند با عشق کار کنند؟؟ متاسفانه اداره فرهنگ که بودجه ای نداره!! نهادهای دیگه هم که …، تنها سنگ آهن بوده که مبلغی رو کمک کرده که جا داره از مدیریت عامل و مدیر روابط عمومی تشکر کرد.

عصر: و حرف پایانی؟
کلام آخر اینکه همه باید با هم و دست در دست هم کمک کنیم که حال دلمون خوب بشه، همه مسئولین شهر باید پای کار بیان
اداره ارشاد، سنگ آهن، شرکتهای خصوصی، آموزش و پرورش، شهرداری ،سازمان تبلیغات، بسیج هنرمندان، همه و همه کمک کنند ،هم میشه کافه رفت و هم مسجد، هم میشه حسینیه ها رو تجهیز کرد و هم سالنهای نمایش رو، باید با کمک هم این دوگانگی ها رو از بین برد تا هنرمندان بافق به جایگاه واقعی خودشون برسند. بازم تاکید میکنم زمانی این اتفاق میفته که همه گروهها با هم باشند، اتفاقات شهرشون براشون بی اهمیت نباشه، از وضعیت سالنهای نمایش، محیط زیست و …
برای هنرمندان شهرم آزو میکنم و امیدوارم که اینقدر موفقیت به دست بیارید و اینقدر رشد و پیشرفت داشته باشید که دیگه نیازی به الگو نداشته باشید و خودتون تبدیل به یک الگو بشید. امیدوارم که تمام موفقیت هایی که الان در ذهنتون می پرورونید رو در زندگیتون بهشون برسید.
برای مردمان سرزمینم و شهر زیبا و کویری بافق آرزومندم:
من روزهای خوب را، من آرزویِ تمامِ مردمِ سرزمینم را آرزو می کنم و می دانم که یکی از این روزهای بهاری ،تمامِ اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد و درختانِ تحول ، جوانه خواهند زد
من بالای آسمانِ این شهر ، خدایی دیده ام که هر غیر ممکنی را ممکن می کند ،می دانم روزی می رسد که خاطرات روزهای سخت را مرور خواهیم کرد ، نفسی عمیق خواهیم کشید و آرام , زمزمه خواهیم کرد ؛ ” تمام شد” … من به معجزه ی امید و عشق، من به بزرگیِ پروردگارم،،، ایمان دارم …
برای شما و همکاران حضرتعالی بهترینها رو آرزومندم
بقول قدیمیها که همیشه موقع سلام و خداحافظی میگفتن: “تنور دلتون گرم”

برچسب ها : , ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *