همانطور که قول داده بودیم مصاحبه با علیرضا دانشی را در زیر بخوانید.

عصر: خودتان را معرفی کنید؟
دانشی: سلام و عرض ادب و احترام، اگر بخواهیم کشوری آباد داشته باشیم باید به فکر پروش کودکانی باشیم که در زمینه های علمی و اختراعات گامی موثر و دلسوزانه و از روی شوق بردارند و نه از روی اجبار.
بنده علیرضا دانشی فرزند داود متولد ۱۳۶۷ در شهرستان بافق کارشناس مهندسی تکنولوژی تاسیسات حرارتی و برودتی از دانشگاه آزاد بافق و کارمند شرکتی شرکت سنگ آهن مرکزی ایران_بافق
کارشناس دفتر فنی و مهندسی هستم.
عصر: رزومه ای کوتاه از کارتان می دهید؟
دانشی:
۱- دریافت لوح تقدیر و رتبه اول از سوی مدیر کل ستاد هفته کارگر بعنوان کارگر نمونه بخش خدمات استانی در سال ۹۶
۲- رتبه اول جشنواره ایده های برتر کارگری استان یزد در سال ۹۷ در بین ۱۷۵ هزار کارگر استان یزد
۳- دریافت لوح تقدیر از سوی دبیر اجرایی خانه کارگر استان یزد به عنوان کارگر نمونه استانی در سال ۹۶
۴- دریافت لوح تقدیر از سوی سرپرست اداره کار به عنوان کارگر خلاق و تلاشگر شرکت معدنچیان
۵- دریافت لوح تقدیر از سوی فرماندار محترم شهرستان به عنوان جوان مبتکر و مخترع سال ۹۶
۶- جوان مبتکر و مخترع و دارای ۸ ثبت اختراع کشوری و عضو انجمن مخترعین کشور
۷- کارگر نمونه شرکت سنگ آهن در سال ۱۳۹۴
۸- کسب رتبه نخست در بخش مکانیک و رتبه سوم

عصر: چرا به سمت اختراع و ایده پردازی رفتید؟
دانشی: وقتی به اطراف نگاهی بیاندازیم و مشکلات را ببینیم و لمس کنیم و بتوانیم برای هر مشکل یک راه کار بدهیم آن وقت میتوانیم شهر و یا کشوری آباد داشته باشیم.

عصر: این اتفاق از چه زمانی رخ داد؟
دانشی: دوران دبیرستان در حال شوخی و بازی در مدرسه بودیم جرقه روشن شدن اختراعات را در ذهنم داشتم چون پدرم چندین طرح و اختراع از زمان جوانی خود داشتند ولی لحظه انفجار آن زمانی بود که دوست عزیزم که همیشه و همه جا نامش را بردم (آقای مهدی محمدی زاده) به من پیشنهاد داد بیا با هم اختراع کنیم و پیشنهاد کلاه ایمنی هوشمند را به من داد تا کلاه را بر روی سر خود نگذاریم موتور روشن نشود.
پیشنهاد را به جشنواره خوارزمی یزد بردیم و با ممانعت و حتی مسخره مدیران وقت آنجا مواجه شدیم و به رگ غیرتم بر خورد حتی به من گفتند تو بافقی میخواهی طرح بدهی و رتبه بیاوری خدا را شاهد میگیرم  با ناراحتی آنجا را ترک کردم و برگشتم سال ۱۳۸۵ مبلغ ۶۰۰ هزار تومان هزینه ساخت کلاه را پدرم پرداخت کردند و در منزل خودمان کلاه را درست کردیم به گونه ای که تا روی سر نگذاشتیم روشن نشود و هر لحظه آن را برداشتیم خاموش بشود در پوست خودم نمی گنجیدم پدرم حامی و فرشته پیشرفت من بود و دستش را می بوسم  موتور را با وانت به همراه دوستم به یزد بردیم و در محوطه سالن جشنواره آماده ارائه بودم مسئولان و داوران را بیرون آوردم.
طرح را شرح دادم بهانه های مختلف و سوالات عجیب و غریب  و در آخر با حالت تمسخر گفتند نمی شود و قابل ارائه نیست. باز به غیرتم بر خورد و برگشتم
انگیزه من را کور کردند و غرور جوانی ام را شکستند ولی با جدیت ادامه دادم و به تهران سفر کردم به اداره ثبت اختراعات رسیدم با استرس زیاد و راهی که هرگز نرفته بودم   وارد شدم و با داوران صحبت کردم طرح را شرح دادم کلاه را نشان دادم و از شوق ثبت اختراع آن به مدت ۲۰ سال  و برای ثابت کردن به داوران جشنواره پله های اداره ثبت تهران  را به سرعت طی میکردم  از ۸ صبح تا ۴ ظهر  تنها کسی که در کنارم بود و بهم انرژی میداد پدرم بود و با چشمانش و حرفهایش بهم دلگرمی حرکت و پیشرفت را میداد  و در آخر ثبت اختراع من به پایان رسید و اولین موفقیت علمی من رقم خورد و کلاه ایمنی هوشمند برای موتور سیکلت برای اولین بار در ایران به نام من ثبت گردید البته اعلام کنم که هر گردی گردو نیست و کلاه من در مقابل کلاه های ایمنی هوشمند دیگر  مزیت ها و کارآیی  خودش را داشت شاید فردی دیگر کلاه ایمنی بسازد هوشمند ولی کارکرد آن متفاوت باشد.

عصر: از چه زمانی لقب مخترع به شما تعلق گرفت؟
دانشی: در همان سال ۸۵  چندین نوبت مصاحبه با روزنامه افق کویر داشتم و حتی ۳ دوره مصاحبه تلویزیونی استانی داشتم به عنوان مخترع جوان بافقی و حتی دعوت نامه بین المللی به اختراعات آلمان داشتم شاید از آن زمان بوده که مردم به این نام من را می شناسند ولی  من همچنان علیرضا دانشی هستم.

عصر: چند نفر دیگر در شهرستان بافق عضو انجمن مخترعین کشور هستند؟
دانشی: اطلاع دقیقی ندارم ولی فقط یک نفر آن هم به واسطه من و رفاقتی که با من داشت اسمش را در لیست اختراعات نوشتم تا آن زمان بتواند عضو شود. نامش محفوظ

عصر: طرح هایی که ثبت می دهید چه فایده و عوایدی برای شما دارد؟
دانشی: بر طرف کردن مشکلات خود یعنی کمک به جامعه اگر انسان توانست طرحی را بدهد که مشکلات کم بشود دیگران هم از آن بهره میبرند ولی حقیقت امر به غیر از نامش هیچ عوایدی برای من نداشته و ندارد چون ……. بماند.

عصر: تاکنون شده از طرح هایی که به ثبت رساندید در آمد کسب کنید؟
دانشی: پیشنهاد خرید طرح من در سال ۸۵ به مبلغ ۱۵ میلیون تومان داده شد و فقط تاییدیه استاندار را میخواست. بارها نامه نگاری کردم  و درخواست تاییدیه دادم و در آخر دست رد به سینه ام خورد نامه نگاری با مقامات بالاتر کردم و آخر نامه هایم سر از  یکی از اداره های بافق درآورد و آن موقع فهمیدم که قرار نیست به من تاییدیه داده شود و بی خیال آن شدم

عصر: آیا تاکنون از شرکت یا ارگانی پیشنهاد همکاری داشتید؟
دانشی: پیشنهاد همکاری خیر ولی شاید پله پیشرفت و ورودم به عرصه کاری شاید همین طرح هایم بود.

عصر: مشوق شما در این زمینه چه کسی بود؟
دانشی: مشوق من کسی جز خدا و پدرم نبود

عصر: آیا مسئولین در این زمینه و ایجاد رشد بیشتر شما کاری کرده اند؟
دانشی: خیر به غیر از یک تشکر  هیچ کاری نکرده اند باز هم ممنونم که همین را به من گفتند.

عصر: چند کمکی از عهده مسئولین بر می آید؟
دانشی: باور داشتن انسان هایی مثل من که دلسرد شده ام. اگر باور داشتند و حامی بودند خیلی بهتر بود

عصر: در سنگ آهن به چه کاری مشغول هستید؟
دانشی: از سال ۹۱ الی ۹۸ کارشناس دفتر فنی آگلومراسیون بوده ام و در حرفه نقشه کشی  صنعتی و مهندسی معکوس فعالیت داشتم و در حال حاضر کارشناس مدیریت انرژی هستم

عصر: از کارتان راضی هستید؟
دانشی: از کار که باید راضی بود تا خدا راضی باشد. با دلسردی و دلگرمی کار میکنیم چون وظیفه و وجدان کاری هر انسانی هست. در محیط کار باید دلسوز بود و همانند خانه خود برایش وقت گذاشت و مشکلاتش را حل کرد. نصیحت پدرم همیشه در گوشم هست که وجدان کاری داشته باش و تا الان پشیمان نیستم و شرمنده خدا  و وجدانم نشدم.

عصر: چند پیشنهادی به جوانان و نوجوانان دارید؟
دانشی: به دنبال درس بروند تا  پیشرفت کنند در زمینه ایده های نو و اختراعات گام بردارند تا موفق شوند.

عصر: پیشنهاد شما به جوانان علاقه مند به تحقیق و بررسی و اختراع چیست؟
دانشی: من که خیلی کوچکتر از آن هستم که بخواهم نظری بدهم ولی بزرگانی هستند در بافق که صاحب نظرند به والله جوان بافقی می تواند اگر دلگرم باشد اگر پشتوانه داشته باشد. خدا را شاهد میگیرم چندین جوان را تا جایی که در توانم بوده ایده دادم پیشنهاد طرح دادم کمک کردم حتی به یکی از مدارس بافق رفتم و در کلاس درس برایشان صحبت کردم اگر از همان زمان دبیرستان با دانش آموزان صحبت کنند به این زمینه گرایش پیدا میکنند آموزش و پروش باید متولی این امر باشد  فقط نیاز به یک کبریت علمی برای انفجار نیاز هست با کمی چاشنی حمایت

عصر: نظرتان برای شهرستان بافق چیست؟
دانشی: دوستش دارم

عصر: نظرتان در مورد مردم بافق چیست؟
دانشی: خودم بافقی هستم و افتخار میکنم ریشه بافقی هم از پدری و هم از مادری دارم مردم بافق خون‌گرم و دست و دلباز هستند و همین کفایت می کند

عصر: نظرتان برای استعداد های بافقی در زمینه کاری شما چیست؟
دانشی: در ابتدای اختراعاتم نیت داشتم که بافق را به عنوان شهر مخترعین بشناسانم و ۸ ثبت اختراع انجام دادم و هر بار در یکی از طرح هایم نام کسانی که حتی یک ایده هم برای بهبود طرح داده اند بنویسم تا تعداد افراد آن بالا برود و امیدوارم روزی این امر محقق شود

عصر: چه برنامه ای برای آینده کاری خود دارید؟
دانشی: دوباره ثبت اختراع انجام بدهم البته با کمک مالی و عاطفی مسئولین که بتوان بافق را بهتر به دیگران معرفی کرد همانطور که در حوزه های صنعت و گردشگری و معدن و یوزپلنگ پیشرو بوده و انشالله میخواهم  با حمایت های مدیریت محترم شرکت سنگ آهن جناب آقای مهندس فلاح چندین اختراع با نام این شرکت به ثبت برسانم و افرادی که در این مجموعه هستند ایده های خود را حتی اگر کوچک است به مرحله ثبت برسانند تا روزی شرکت سنگ آهن مرکزی ایران بافق در کنار تمامی افتخاراتی که کسب نموده لوح مخترع برتر صنعتی را در رزومه خود داشته باشد. (انشالله)

عصر: حرف آخر؟
دانشی: جوانان را دلسرد نکنید و بها بدهید.
با کمک ارگانهای داخلی کارگاه تولیدی راه بیاندازید تا بتوانیم مشکلات شهرمان را خودمان حل کنیم تا معضل بیکاری هم بر طرف شود و دوست دارم نام کسانی که به هر نحوی در زمینه اختراعات و یا ایده قدم برداشتند ببرم تا حداقل یادشان باشم.
اول پدر و مادرم که در اکثر طرح ها نامشان را بردم و حامی من بودند، آقای داود دانشی، خانم فرخنده صلاحی، آقای مهدی محمدی زاده، آقای کاظم ناظمی، آقای مجید باقری بنستانی، آقای بهروز طالبی نژاد و اساتیدی که صاحب نظر و صاحب ایده هستند: مهندسین آقایان نادری زاده، حمید تشکری، خواجه بافقی، محسن خواجه ای و کسانی که واقعا من را از صمیم قلب درک کردند و حمایت کردند، دکتر یار احمدی، حاج محمد جواد عسکری، مهندس فلاح مدیریت شرکت، مهندس شفیع، مهندس فخر مدیر روابط عمومی شرکت و فرمانداران زاده رحمانی و طلایی مقدم، ناگفته نماند که در آن زمان جناب آقای زاده رحمانی برایم پیشنهاد مدیر عاملی یک شرکت (نامش محفوظ) که نیاز به یک جوان خلاق داشت را داد ولی متاسفانه در آن زمان نپذیرفتم ولی ای کاش پذیرفته بودم و الان پشیمانم.
و سپاس بیکران از شما که به قشر ما بها دادید امیدوارم موفق پیروز باشید.

برچسب ها : ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *