وقتی مساله ای در یک دور باطل می افتد و تحقق یک کار مشروط به تحقق کارهای دیگر می شود یعنی این که چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد چون دقیقا حکایت معروف قیف و قیر است که یک روز قیف است ولی قیر نیست و یک روز قیر است و قیف نیست و یک روز قیر و قیف است ولی مامور نیست.
حکایت ساماندهی مقبره وحشی بافقی شاعر وارسته ایران زمین که بعدها به پروژه انتقال مقبره وی به بافق تغییر کرد از این دست حکایت هاست .
بعد از برگزاری کنگره شیخ محمد تقی بافقی در سال ۸۸ در بافق ,متولیان امر متوجه شدند که تنها چهره جهانی استان یزد وحشی بافقی است به همین دلیل تصمیم گرفته شد کنگره ای ملی برای این شاعر شهیر برگزارشود در حالی که سال ها قبل تر برای شاعرانی با طراز پایین تر از وحشی بافقی چندین کنگره ملی و بین المللی برگزار شده بود و حتی در تقویم ملی یک روز هم به نام آن ها ثبت شده بود مانند خواجوی کرمانی که کنگره ای بین المللی در سال ۷۲ یعنی ۲۰ سال قبل از کنگره وحشی بافقی در شهر کرمان در راستای تکریم و بزرگداشت وی برگزار شد و ۱۷ دی ماه هم در تقویم رسمی به نام خواجوی کرمانی ثبت گردید و این تصور به وجود می آید که اگر وحشی کرمانی بود مطمئنا از این مهجوریت رنج نمی برد و ساماندهی مقبره وی در پیچ و خم اما و اگرها متوقف نمی شد چون به نظر می رسد کرمانی ها بیشتر به فرهنگ وهنر بها می دهند یا نخبگان و فرهیختگانی دارند که ارزش مفاخر فرهنگی خود را بیشتر می فهمند.
علی ای حال کنگره ملی وحشی بافقی نهایتا بعد از چهار سال کش و قوس در مهر ۱۳۹۲ در بافق برگزار شد با این تفاوت که ازکنگره بین المللی به کنگره ملی تغییر کرد ولی کار ارزنده و قابل تقدیری بود که هرچند دیر ولی به نحو شایسته برگزارشد.
در بحبوبه برگزاری کنگره فکر ساماندهی مقبره وحشی بافقی هم استارت خورد که چند سال بعد شورای چهارم پیشنهادانتقال مقبره وی به بافق را به وزارت ارشاد می دهد و یک مسیر اشتباه از همان اول آغاز می شود چون انتقال مقبره در حیطه وظایف میراث فرهنگی است نه ارشاد.
در سال ۹۷ بعد از چندین سال وقفه و سکوت در مورد وحشی بافقی دوباره این مساله احیا می شود و وعده انتقال مقبره ظرف ۳ ماه رسانه ای می شود.وعده ای که متاسفانه بعد از گذشت بیش از دو سال و نیم هنوز تحقق نیافته است.
به تازگی هم خبر از نامه جدیدی مطرح شده که به وزارت میراث فرهنگی ارسال شده تا موافقت این وزارتخاته برای انتقال اخذ شود و این در حالی است که قبلا ادعا شده بود با موافقت کتبی استاندار مساله انتقال حل شده و فقط ساماندهی آرامگاه باید تحقق یابد تا فرایند انتقال صورت بگیرد.
پرواضح است که برای تحقق این امر چهار مرحله باید طی شود که هر مرحله متوقف بر اجرای مراحل قبلی است.
۱_تعیین دقیق محل مقبره در یزد
۲_موافقت کتبی برای انتقال که قبلا ادعا می شد موافقت کتبی توسط استاندار یزد گرفته شده ولی فعلا گفته می شود که باید وزیر میراث موافقت کند.
۳_اختصاص زمین و ساماندهی آن که گفته می شود ۵ هکتار زمین توسط شهرداری در ورودی بافق برای این کار اختصاص داده شده ولی ساماندهی آن هنوز درهاله ای از ابهام است.
۴_اجماع بزرگان شهر طبق گفته فرماندار سابق و پیروزی دررقابت شدید بین بافق و یزد درمورد ساماندهی مقبره که اخیرا مطرح شده و این موارد اخیر بی شک کار را پیچیده تر خواهد کرد وگره ها را کورتر.
به این فرایندی که نزدیک به یک دهه شروع شده است, پروسه نامه نگاری جدید به وزیر میراث با بوروکراسی زمان بر اداری راهم باید اضافه کرد .
تجربه ثابت کرده است هر وقت کاری به نامه و نامه نگاری ودرچرخه “پیگیری” افتاد باید فاتحه آن کار راخواند چون سیکل معیوب مکاتبات اداری تداعی کننده همان حکایت قیر و قیف خواهد بود.
سال ها راه می رویم و در اخیر
هم چنان در منزل اول اسیر

دبیر خانه بنیاد وحشی بافقی

@Vahshi_Bafqi_Foundation

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *