- عصر بافق - http://asrebafgh.ir -

کویر از نگاه اهل دل

چشمهایم گیج شده و قادر نبودند اینهمه زیبایی را در قاب خویش جای بدهند!!
⁦✍️⁩ زمین های نمکی که گویی برف باریده و تن زمین خاکی را سفید پوش کرده است، نیزار های درهم که ایستاده بودند و راه باز می کردند تا مارا در آغوش بگیرند، دریاچه ی نمک و یک کویر وسیع با زمین های شور که درست در وسط آن چشمه ای می جوشید شیرین و گوارا، گویا در دل نمک قند آب می کردند که آدمی لب را به حیرت می گزید.
آن طرف تر تاغ های قرمز که زیستگاه حیوانات کمیاب بود، تاغ ها خیلی مهربان بودند، برای آن ها هیچ حیوانی با حیوان دیگر فرقی نداشت، همه را پناه داده و برایشان منزل و مأوا می شدند.
و اما چند کیلومتر دیگر که میرفتی به آریز زیبا می رسیدی، منظره ای بی نظیر! هر چقدر بیشتر نگاه می کردی بیشتر شگفت زده می شدی، اصلا آدم در عجایب غرق می شد، همه چیز در یک جا جمع شده بود.
آسمانی که از همه جا به تو نزدیک تر بود و رنگ آبی اش را به رخ رنگ های گوناگون کوه و زمین می کشید، کوه، چشمه، رود، نخل و کویر همه باهم پیمان ‌دوستی بسته بودند و تابلویی بدیع در مقابل دیدگانت خود نمایی می کرد.
مانده بودم کدام سو را نظاره کنم…؟!
نخل های ایستاده را، چشمه ی زلال و شفافی که تصویر کوه و آسمان و نخل را به نمایش گذارده یا کویر را، همه چیز رنگ طبیعی خودش را داشت و دست هیچ داوینچی یا کمال الملکی در آن دخالت نکرده بود.
مبهوت از این همه زیبایی به دوستانم لبخند زدم و سهراب را یاد کردم:
هرکجا هستم، باشم
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است…
اختر عبداللهی