- عصر بافق - http://asrebafgh.ir -

فشار از پایین، چانه زنی از بالا و اتحاد حول محور منافع شهرستان راهگشاست / مقوله واگذاری معدن ۵a تمرینی جدید از مطالبه گری / همه با هم به میدان بیایند / قسمت اول

مثال معروف قیر و قیف را به یاد بیاورید، مطالبه گریها باید هماهنگ صورت گیرد، جامعه، مردم مطالبه گر و مسئولان دلسوز باید با هم هماهنگ شوند و مطمئنا این هماهنگی چه از جانب مردم و چه مسئولان باید حول محور منافع شهرستان صورت گیرد، در آرامش باشد، مطابق با قانون باشد، کنترل شده باشد، منطقی باشد، مراحل کار به درستی جلو رود تا نتیجه لازم گرفته شود.
در این مقوله ضمن اینکه قصد نداریم از اعتصاب و اعتراضهای سالهای ۷۹، ۹۰ و ۹۳ دفاع کنیم یا کلا با آن مخالفت کنیم می خواهیم به ماهیت آن، نحوه شکل گیری و هماهنگیهای بین مردم و قاطبه مسئولین شهرستان بپردازیم که البته اعتصاب صنفی و تجمع آرام هم به عنوان آخرین راههای مطالبه گری و فشار از پایین است که در کنار منافع آن ممکن است مضراتی نیز داشته باشد. نباید مطالبه صنفی کارگری در سال ۷۹ به تخریب خودروهای شرکت و یا ضرب و جرح افراد می انجامید ولی انجامید، در سال ۹۰ اعتراض آرام مردم نباید به سمت راه آهن کشیده می شد اما شد، در سال ۹۳ محدود شدن مطالبه گریهای به افراد خاص و ایجاد شکاف در مسئولان شهرستان باعث شد برای تعدادی از کارگران شریف و رئیس شورای وقت شهر بافق مشکلات اساسی ایجاد شود که بهتر بود این اتفاق نیفتد.
علی ایحال نکته مهم در پیگیری مطالبات، دو عنصر مردم و مسئولان و هماهنگی این دو با هم در منافع شهرستان است. در واقع سه ضلع مردم مطالبه گر واقعی، مسئولان دلسوز و هماهنگی فیمابین وقتی در جای درستی قرار بگیرند مثلث مطالبه گری با نتیجه مطلوب را تشکیل خواهند داد.
اعتصاب سال ۷۹ زمانی اتفاق افتاد که مقرر شده بود سنگ آهن به صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد کشور واگذار شود. خواسته کارگران در آن زمان امنیت شغلی بود و همچنین خواسته اصلی جوانان بیکار بافقی که فعالان آنها در انجمن همبستگی جوانان اعتراضهای آرامی را در شهر رهبری می کردند کار بود که به عنوان فشار از پایین اعتصاب را به نظر نگارنده با هماهنگی و چراغ سبزهایی شکل دادند و لیدرهای اصلی جریان یا مسئولان نیز هماهنگ شروع به چانه زنی از بالا کردند. واگذاری منتفی شد اما همانطور که در گذشته گفتیم نه به طور کامل، قول مساعد دو کارخانه جوار معدنی در صورتجلسه ای گرفته شد، کارگران رسمی شدند و برای اولین بار مدیرعاملی بافقی سکان مدیریت سنگ آهن را دست گرفت. با شروع به کار شرکتهای پیمانکاری بزرگ در شهر بسیاری از جوانان بافقی جذب سنگ آهن شدند و تقریبا به تمام خواسته ها جامه عمل پوشانده شد.
اعتصاب دوم در سال ۹۰ اتفاق افتاد و خواسته مردم نیز مدیرعاملی بومی برای شرکت سنگ آهن بود تا دوره بی حال مدیریت احمدیه غیر بومی را فراموش کنند. این اعتصاب نیز به نظر نگارنده با چراغ سبز لیدرهایی شروع شد که در ادامه بر اثر بی تدبیری از کنترل خارج شده و به راه آهن کشیده شد. هر چند مردم به خواسته شان که مدیرعامل بومی بود رسیدند ولی این اقدام تبعاتی هم برای مردم و شهرستان در پی داشت.
اعتصاب سوم در سال ۹۳ اعتراض کارگران به خصوصی سازی سنگ آهن نیز به نظر نگارنده از سمت لیدرهایی برای لغو واگذاری ۲۸/۵ درصد از سهام سنگ آهن به فولاد خوزستان شکل گرفت. در اینجا بین مسئولان اختلاف افتاد و بعدا قاطبه مسئولان شهرستان با تنظیم صورتجلسه ای واگذاری ۷۱/۵ درصد از سهام سنگ آهن به صندوق بازنشستگی فولاد را پذیرفتند و واگذاری سهام سنگ آهن به خوزستان در نهایت لغو گردید. ادامه دارد…
شورای سردبیری عصر بافق