بسی لعنت به وجدانت کرونا
بهاری کرده غمگین بهر دنیا
چه شاداب لاله ها پژمرده کردی
نشاط خانه ها افسرده کردی
گرفتی جان پیر و نوجوان را
عزیز و نازنینهای زمان را
گشودی راه الکل را به خانه
زدی آتش به قلب آشیانه
بسی رنگ محبت تیره کردی
نمودی گرمی ملت به سردی
پرستار و پزشکان در تلاشند
ز خشم و نفرت تو دل خراشند
نبستی دست عزرائیل تو از پشت؟
حقارت بر سرت بر صورتت مشت
نشینیم ما همه در کنج خانه
زنیم وایتکس و الکل بی بهانه
کنم سر تا به پا ضد عفونی
شده وایتکس و الکل یار جونی
بگو تا کی زنم ماسک بر دهانم؟
کرونا چالشی بر این جهانم!
ورم کرده دو دستم زیر دستکش
بدن خورده هزاران تیرو ترکش
نزد بوسه به روی شمع مادر
به ترسم چون روی از جمع ما در

اکرم امیدی “شمع”

“روابط عمومی جامعه معلولین بافق “

برچسب ها :

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *