- عصر بافق - http://asrebafgh.ir -

مورم ولی آزاد مور

وارهیدم از تن و جان دیده ام
ان چه مجنون گفت گو ان دیده ام

آن نه ام؛ مورم ولی آزاد مور
لنگ موری ؛من سلیمان دیده ام

آدمی چشم است باقی نیست چیز
آن چه لیلی دید آن سان دیده ام

غم مرا چون گردکان بر گنبد است
لیک جانم شاد یزدان دیده ام

خام بودم فهم هر اعلی حرام
چون که نوشیدم می اش آن دیده ام

در قفس روحم ؛روانم بود حبس
آن قفس بشکست درمان دیده ام

چون رضا گشتم به ان چه هست ؛ نیست
هر چه سختی هست اسان دیده ام
محمد رضا کارگران بافقی