هر ساله از رسیدن ماه مبارک رمضان آنقدری ذوق داری که حدی برای آن قابل تصور نیست؛
از اینکه هر سحر با دعای اللهم انی اسئلک بر سر سفره می نشینی، از جلسات قرآنی که اگر سراغش را بگیری، از هر کوچه و محله نغمه هایش را میشنوی؛
از مساجدی که در صفوف نمازش غلغله ایست…
از سفره های افطاری که هرچند ساده است اما صمیمیت و مهربانیش آنقدریست که فرشتگان هم گاهی هوس میکنند از آسمان نزول کنند و مهمان بندگان خدا شوند.
ولی اگر تمام قشنگی های این ماه را گوشه ای بگذاری و سیر نگاهشان کنی و از بودنشان لذت ببری…
هر جمعه ماه رمضان سری به نماز جمعه شهر بزنی،از این همه بی انصافی که هر ساله در حق زنان شهرمان میشود؛ دوست داری فقط سکوت کنی و سکوت!
چرا که این بی تدبیری نه یک سال است نه دو سال است که قریب ۱۰سال است (تا جایی که حقیرِ ۲۲ساله خبر دارم) در نماز جمعه ماه رمضان شهرمان پابرجاست که خانم ها باید چوب حضور کم نظیر آقایان را در صفوف نماز بخورند،
چشم دشمنان کور
ما مگر بخیلیم ان شالله که همیشه حضور همین گونه باشد ولی آیا وقت آن نرسیده که امام جمعه محترم و هیئت امنا مسجد جامع فکری هم برای این بی عدالتی بکنند ؟!
مگر نه این است که امروزه حضور زنان در عرصه های مختلف علمی، فرهنگی و… اگر بیشتر از مردان نباشد کمتر نیست؟
و یا مگر زمانه به مانند گذشته است که بگوییم زنان باید در خانه بمانند، آنها را چه به حضور در نماز جمعه؟

در حالیکه نویسنده، افکار خود را نشخوار میکند؛ تصمیم میگیرد این مطالب را روی کاغذ بیاورد تا وقتی که ظهر به نماز میرود این افکار مانع خلوت او با خدایش نشود؛ ولی وقتی پا در مسجد جامع میگذارد با دیدن صحنه ای انگار که برق دو فاز به او وصل کرده باشند در جا خشکش میزند!
با خودتان میگویید مگر او چه دیده است؟
در همان مکانی که چند سالی است کلنگش را زده اند تا شاید بتوانند معضل کمبود جا را برطرف کنند، می بینی زن و مردی مشغول فروشندگی هستند!
یک آن با خودت میگویی مسیر را درست آمده ای یا آنها اینجا را با جمعه بازار مبارکه اشتباه گرفته اند؟!
جلوتر میروی،شاید مشکل دید داری؟
ولی نه درست دیده ای…
احتمالا مسئولین تدبیری کرده اند تا با پول حراجی لباس و همچنین کتاب، آن یار مهربان که امروز آنقدر غریب و مظلوم شده که آنرا روی زمین پهن کرده بودند تا نماز گزاران شاید نیم نگاهی هم به آنها بیاندازند! هزینه ساخت مسجد را فراهم کنند؟!

به نظر میرسد بد نباشد به آنها فرصت دهیم تا کسب و کارشان رونق گیرد؛ شاید زمینه ای شود برای انتقال جمعه بازار به نماز جمعه…!!!

سرتان را درد نیاورم تا وقتی همه سرمان را در لاک خومان کرده ایم و دم نمی زنیم وضع همین است و همین… فتأمل!

یادداشتی از نمازگزار گرما زده

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *