تا کی به شهرم اینچنین،ظلمِ دمادم میشود؟

سیراب باغ دیگران، زین چاه زمزم میشود؟

جز خود به زخم دیگران،هربار مرهم میشود؟

ازجیبِ شهرم هرکسی، بازور حاتم میشود؟

(( بینم که پشتِ شهر ازین، بیدادها خم میشود،،
لطفِ مکررعاقبت، حقّ مسلم میشود))

خوبی که ازحدبگذرد،نادان خیالِ بدکند،،

هرخویش وهربیگانه ای،پا ازگلیمش ردکند..

درحقِ اوخوبی کنی،او هرچه می خواهدکند،،

خاکی که بران خفته ای، درنزد خود”سرحد” کند..

((با سیلِ این اغماض ها، اوضاع درهم میشود،،
لطف مکررعاقبت،حق مسلم میشود))

خودرا چو کوچک بشمری،هر جوجه ای شر میشود،

داماد،شُل گیردعروس،در حجله اش نَرمی شود

ازترس،گاهی گوشها،برحرفِ حق،کر میشود..

باهرقدم پس می نهی،اوضاع بدتر میشود..

((با یک تشر هربزدلی،تسلیم دردم میشود،،
لطف مکرر عاقبت، حق مسلم میشود))

وقتی جنابِ محتسب،خود پرده داری می کند،،
هر چشته خواریِ داعیِ میراث خواری می کند..

میدانِ خالی هرکسی، چابک سواری میکند،،
اندرخموشی دزدهم، ان کارِ کاری می کند

((ازشهربی داروغه هر دم قطعه ای کم میشود،،
لطف مکرر عاقبت، حق مسلم میشود))

هرکاسه وپیمانه ای، روزی دگر سر می رسد،

پیروز، حق و دوره ظالم به آخر می رسد..

این روسیاهی بر زغالِ زیرِ اخگر می رسد،،

باهمدلی یک روزگارِ خوب وبهتر می رسد..

((شادی زمانی چیره بر این لشکرغم میشود،،
آبادی وآزادگی، حق مسلم می شود))

#محمدعلی_دهستانی_بافقی

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  1. ....

    واقعا محشره

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *