یک عده چوگاوند،فقط سر پیِ آخور
اما طلبِ شیرکنی،مایه ندارند..

یک عده چو سروند،فقط خوش قدوقامت
سودی نرسانند وبجز سایه ندارند..

یک عده چومارند، خوش الحان و گزنده
درشانِ خود از خُبث، یکی آیه ندارند..

یک‌ عده چوشیرند، ولی بی کس و تنها
یک تاجر خوبند که سرمایه ندارند..

یک عده چوکَبکَند، که از خوف نهانند،
باسنگ،شکم پر شده،شکوایه ندارند..

یک عده فقط، در پیِ آسایش خویشند،
دردی ز غمِ خانه یِ همسایه ندارند..

یک عده گهی آتش وگه ساکت و سردند،
برباد سوارند و ز خود پایه ندارند..

یک عده ببینند و توانند که خیزند،،
افسوس که مردند ولی، دیگر هیچ…….

#محمدعلی_دهستانی_بافقی

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  1. ابراهیم

    احسنت.. بازم عالی
    یک عده ببینند و توانند که خیزند
    افسوس که در جا شده چون سرو و به جز سایه ندارند

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *