-جانم باش
نوشدارو بعد مرگ فایده نداره
بعد از شروع آهنگ و شنیدن “جانم باش” و “نوشدارو”، متوجه میشویم که با ترانهای با زبان کلاسیک مواجهیم اما به یکباره زبان، محاوره میشود: “بعد مرگ فایده نداره”.
که قاعدتا باید اینگونه میبود: بعد از مرگ فایده ندارد.
از نظر من پس از عبور از قواعد کلی شعر و ترانه، دوگانگی زبان بدترین آسیبیست که میتواند بر کلام وارد شود.
-رخ نمایان کن و این ماه شب تابانم باش
این قسمت دارای دو اشکال جدی است:
اول، به راستی “این” در عبارت چه نقشی را ایفا میکند؟ به طوری که اگر بگوییم: رخ نمایان کن و ماه شب تابانم باش، چه لطمهای به ترانه میخورد؟
محتملترین فرض برای آوردن “این”، پر کردن وزن است. پیشنهاد: رخ نمایان کن و مهتاب شب تابانم باش.
و اما مشکل دوم:
وقتی شبِ ما تابان است، چه نیازی به ماه دارد؟!
ما زمانی از معشوق درخواست میکنیم که با جلوهی ماهگونهی خود روشناییبخش باشد که شبهایمان تار و تاریک باشد؛ نه تابان.
-بیقرارت شدم ای فریاد از دل
ای فریاد از دل؟! “ای” چرا باید باشد و چه نقشی دارد؟ فریاد از دل صحیح است. عجیب بود!
-دیوانه و دیوانه و دیوانه و مستم
غیر از تو و غیر از تو کسی را نپرستم
تکرار “دیوانه” و “غیر از تو” چه سود معنایی یا موسیقیایی داشته است؟ از نظر من، هیچ!
آرایهی تکرار از آن جمله صنایعی است که استفاده از آن مهارت بالایی میخواهد اما متاسفانه در اشعار امروز شاهد کاربرد بیفایدهاش هستیم. در عبارتی که بخشی از آن از تکرار بهره میبرد، وظیفهی مهمی بر دوش بخش غیرتکراری خواهد بود.
-دل دست تو و مست تو و بسته به جانم
از عشقت حیرانم
از سود موسیقیایی که جناس به ترانه رسانده بگذریم، چرا دلِ عاشق باید بسته به جان خودش باشد؟ فرض من برای این نقص، محدودیتیست که قاقیه برای ترانهسرا ایجاد کرده است.
-دلتنگ توام یار
در چنگ توام یار
مجنون قسمخوردهی دلتنگ توام یار
با وجود صفت “دلتنگ” در مصرع نخست، چه نیازی به تکرار آن در مصرع سوم است؟ محدودیت قافیه؟!
-عاشقتر از آنم که بگویم که بدانی
منظور شاعر از این عبارت این است که من عاشقتر از چیزی هستم که تو فکرش را میکنی. اما وجود “بگویم” اضافیست و باعث کژتابی میشود. عاشقتر از آنم که بدانی، به تنهایی رساننده مضمون هست.
و در نهایت یک پرسش دارم:
شاعر به غیر از “یک کوچهی پیدا نشده توی بهشتی”، به چه کشفی رسیده است؟ ما در این ترانه با چه مضمون و بیان تازهای روبرو هستیم؟ هیچ! تکرار مکررات.
باهوش باشیم و عجولانه اثری را هنر و فردی را هنرمند گمان نکنیم. ظرفیت هنر ایرانی بیش از اینهاست. این حرف، تناقضی با استعداد این خوانندهی جوان ندارد اما اگر به هرکس زودتر از آنچه که باید، میدان بدهیم، هم به هنر، هم به خودش و هم به خودمان آسیب رساندیم.