هردم از این باغ، بری می رسد
شیطنت از بی هنری می رسد

از طرفِ یانکیِ پر ادعا،
قمپز وچِرت و خبری می رسد

یک تَشَر از بزدل دیوانه ای
جانبِ یک شیر نری می رسد

قاتل بالفطره در این روزگار
کسوتِ اُم البشری می رسد

زر زدنش عادتمان شد که گو
عرعری از سمتِ خری می رسد

خون جهانی چکد از ناخنش
دیوی و در شکل پری می رسد

زوزه یِ او زوزه یِ ترس است و سوز
چون به حریفِ قَدَری می رسد

عرصه کند تنگ به ما زین خیال،
عزتِ مارا اثری می رسد

غافل از این نکته که در خون ما،
درپسِ شرَّش ، شرری می رسد

مکر خدا سرورِ مکارهاست،
اخر از این مکر دری می رسد

زین همه تیغی که به ما تیز کرد،
زخم خودش را ضرری می رسد

صبر و توکل به خدا کن، کزاین،
صبرو توکل ، ثمری می رسد…

#محمدعلی_دهستانی_بافقی

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  1. مهدی

    آقای دهستانی مثل همیشه عالی بود.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *