- عصر بافق - http://asrebafgh.ir -

کلید اسرار در بافق

بافق شهر غریبی است. سالهاست مردمانش با افتخار نام وحشی و تقی خان حاکم یزد را می برند و پیش خودشان فکر می کنند شهروندان خوشبختی هستند که چنین بزرگانی داشته اند. کلا مردم بافق در گذشته سیر می کنند. حال را نمی بینند ،فکر آینده نیستند. پدران بافقی ها وحشی را آزار دادند تا بود یادش نکردند، از بافق رفت و در غربت مرد . چهارصد سال بعد فرزندان همان بافقی ها یادش افتادند و در بوق و کرنا کردند که هی، وحشی مال بافق ماست. بافقی ها نخبه کشند، این یک حقیقت است . در همین رشته معدن دکتری دارند که مدتی مدیر عامل شد، دید حق مردم را می خورند، فریادش جایی بند نبود ،غریب بود استعفا دادو رفت . آن موقع پشتش نایستادند حالا با افتخار می گویند، دکتر باعث افتخار بافق است. گذشته را رها کنیم از امروز بگوییم، دکتری دیگر را به بافق آوردند، مدیر عامل معدن شد، کارش را به عشق مردم آغاز کرد. خیلی چیزها فهمید، آه از نهادش برآمد که چه بر سر این مردم می آورند!؟ عزم جزم کرد کارگران خواب افتاده را بیدار کند و حق و حقوقشان را برگرداند. آنهایی که خواب کارگران و مردم بافق را چون سکوتی ارزشمند دوست داشتند، نگران شدند : چه کار داری دکتر! بگذار بخوابند، پول خواب که نباید بدهیم! خودمان ثروتشان را برایشان نگه می داریم .می توانی مثل ما باشی ،بمان نمی توانی بازنشسته شو .برو .آرامش مردم را هم نزن، کارگران دیدند دکتر می رود، اعتراض کردند. البته همانجا که خوابیده بودند. بلند نشدند، داد نزدند فقط جای خوابشان را عوض کردند. دکتر ماند و قلبی که حالا گنجینه اسرار است. منتظریم…… منتظر کلید اسرار.

شاه بوف