هر که را دل میبرد دلبر مگو
هر گلابی از گل قمصر مگو

شیرو شیران در نوشتن همچو هم
لیک این را همچو ان حیدر مگو

گر عرق مستت کند ای هوشیار
با می ای ناب از سحر یک سر مگو

گر که چون وحشی سراید کس غزل
این چنین عطری غلط عنبر مگو

گر کسی را در نظر دیدی به تب
چون گلی پرپر نشد مادر مگو

چون رفیقی در رفاقت گشته سرد
ای رضا با نا رضا یاور مگو
محمد رضا کارگران بافقی…تابستان97

برچسب ها :

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *