به سوم خرداد #تولد یکسالگی سایت عصر بافق نزدیک می شویم، می خواهیم به امید خدا تمام موارد و مشکلات شهرستان بافق را که در این یکسال از نزدیک لمس کرده ایم و برایش قلم زدیم و همزمان با غصه اش پیر شدیم در این نوشته سرجمع بیاوریم. این نوشته تا تولد یکسالگی سایت خبری تحلیلی عصر بافق ادامه دارد…
قسمت دوم: بحث طبیعت و حیات وحش شد اما آه از نهادمان بلند شد که بیشه در را لااقل بگذارید برای بافقیها و رهایش کنید، همانجایی که به قدری با صفا بود که در سالهای نه چندان دور بر اثر وجود کوههای زیبا، رودخانه جاری و طبیعتی بکر، مامنی برای استراحت مسافران و بافقیها باشد اما الان به دام کوهبران افتاده است تا با ذره ذره اش اسکناس روی اسکناس گذارند که اگر به فرموده این جاده لعنتی کمی این طرف تر بود می شد جلوی این ویرانی طبیعت را گرفت ولی افسوس که نیست و همچنان چون استخوانی در گلوی بافقیها گیر کرده و نفس کشیدن را سخت می کند‌. واقعا متعجبم که این گلوی بافق چقدر جای استخوان دارد و جان خسته اش چقدر توان زخم کهنه که هر از چند گاهی نه تنها مرحمی بر آن نمی گذاریم بلکه نمکی نیز بر آن می پاشیم اما بافق و بافقی همچنان زنده است. البته از این فضای بکر که بگذریم فضای بکر و سر سبز در اطراف شهر زیاد است ولی چرا این فضاها آماج حمله خانه باغ بساز و بفروشها و ویلاسازها شده است؟! البته ببخشید بیشتر از این اگر وقتمان را در این موضوع بگذاریم از مسائل اصلی تر غافل می مانیم.
حالا دیگر خیران مدرسه ساز هم دردسر و خبرساز شده اند چرا که مدرسه ای را که با هزینه شخصی و به قصد قربت ساخته اند مردم هر روز باید گوششان برای شنیدن وعده های بی پایان تکمیل این مدارس آماده باشد و اعتراضی هم نکنند. از مدارس خیری هم که فعلا بگذریم و سعی کنیم افکارش را از خود دور کنیم، مسئله بهداشت و درمان بافق هر روز برای نوشتن داستان دارد. پلی کلینیک تامین اجتماعی که متخصص ندارد و برای بستن دهان کارگران ساخته شد، ساختمانی که برای بیمارستان همچنان ساخته می شود ولی انگار این ساخته شدن را پایانی برایش متصور نیست، تجهیزاتی که نداشته به هزار زحمت با کمک این شرکت و آن شرکت و کمک خیری مردم تهیه می شود ولی متخصصش اگر به مرخصی برود، دستگاه بیکار مانده و مردم باید فاصله ۱۲۰ کیلومتری را تا یزد طی کنند، اشتباهات پزشکی نیز خود داستان جداگانه ای دارد که هر چند یکبار ضربه ای به پیکر شهر وارد می کند. خدایا چرا اینها تمامی ندارد؟ نکند مسئله مهمتری باشد و خدای نکرده ما ذهنمان مشغول؟ فکر کنیم که پرداختن به حفر چاههای آب غیر مجاز و بردن آب از شهرستان اصل جنس باشد یا این هم نیست؟ اگر هم نباشد ما که نمی توانیم به آن نپردازیم که همین الان که می نویسیم و در صورتی که برداشت آب از دشتهای شهرستان بافق ممنوع شده، باز صحبت از دادن مجوزی است برای برداشت اما به چه کسی و چرا را هنوز نمی دانیم. راستی چیزی به ذهنمان رسید و چقدر این مواردی که به ذهنمان می رسد زیاد است و فرار، بعضی مواقع شاید یک روز به موضوع مهمی که همچون گریزپایی از ذهنمان گریخته فکر می کنیم که چه بود؟ نکند موضوع مهمی بود که بر اثر فراموشی از قلم بیافتد؟ و بیست سال بعد بگویند از آن موضوع که بیست سال گذشته است!! و اما آن موضوع، اکنون ماهها از فرصت سه ماهه ای که به خریدار معدن کوشک بافق داده شد تا پس از کشته شدن یک کارگر زیر آوار به وضعیت ایمنی شرکت رسیدگی کند گذشته ولی ما خبری نداریم که آیا انجام شد یا نه چرا که کسی چیزی نمی گوید یا شاید بعد از فراموشی پیگیری مسئولان، اگر کارگری حرفی بزند اخراج خواهد شد؟! و ما نگران آنیم که بعد از خدای نکرده اتفاق و حادثه بعدی که خبر نمی کند آیا این رئیس غیر بومی اداره کار بافق مثل آن رئیس غیر بومی اداره کار از رفتن به داخل تونل زیر زمین معدن امتناع می کند یا خیر؟ اصلا اداره کاری که سه بازرس در چارت خود دارد و معلوم نیست دو نفرشان کجا مشغولند و همان یکی هم با توجه به اینکه اداره کار شهرستان بهاباد اصلا بازرسی ندارد، باید یک پایش بافق و یک پایش بهاباد باشد، زمان بازرسی از معادن، شرکتها و کارخانه های بافق و بهاباد و بررسی وضعیت ایمنی و مشکلات کارگرانشان را در اختیار خواهد داشت؟
ادامه دارد…

شورای سردبیری عصر بافق

برچسب ها : ,
  1. ناشناس

    سلام بسیارعالی

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *