“عمر نوح”

گیرم چو نوح , عُمرِ هزاری نهایتش،،
خضری و مرگ زود , نداری نهایتش

آب حیات هم که بنوشی ,در عاقبت،،
مرگ هست و نیست راه فراری نهایتش..

………………………………………
دنیا سرای فانی درداست و رنج و غم
هرجا روی به غصه دچاری نهایتش

گَر “مست و نشئه” هم تو بخوابی تمام شب،،
صبح طلوع, منگ وخماری نهایتش..

………………………………………..
گیرم تهمتنی و شکوهت ستودنی،،
برمرکبی چورخش, سواری نهایتش،،

روزی رسد که یکه و تنها به زیر خاک،،
بهر خوراک مور, شکاری نهایتش..

………………………………………..
گیرم به قصر و باغ و گلستان غنوده ای،،
مدهوش صوت چنگ و هزاری نهایتش،،

چیزی نمی بری تو بجز کهنه ای سفید،،
با مشت خاک, کنج مزاری نهایتش…

……………………………………………
دنیا گذرگه است و تو هم با قطارعُمر،،
راهی بجز عبور نداری نهایتش،،

از هر طرف روی به أجل ختم میشود،،
محزون در انتهای قطاری نهایتش…

……………………………………….
پس عشق و مهربانی و لبخند, پیشه کن
تا بذر حسرتی تو نکاری نهایتش،،

فکری بکن که با لب خندان در آوریم،
از جور روزگار , دماری نهایتش@

#محمدعلی_دهستانی

برچسب ها : ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *