زهراجان سلام

امروز پنج شنبه است واولین پنج شنبه ای که درزیرسقف این آسمان نفس نمیکشی…
اولین پنج شنبه ای که زمین تورا در دل خود محبوس کرده
اولین پنج شنبه ای که بوی حلوایت درخانه مادرت پیچیده
وچقدر دردناک که نور چشمی هایت درانتظار عصر پنج شنبه لحظه شماری کنند تا به دیدنت بیایند…
هرگز فکر نمیکردیم روزی این چنین
درعزایت به سوگ بنشینیم
چقدر دلتنگتیم زهراجان
چقدر لحظه هایمان به کندی میگذرد
وتوچه آسان رهایمان کردی
چه زود رفتی
سنگ صبورمان بودی
وحالا بی تو
چشمهایمان نمناک
دستانمان لرزان
پاهایمان سست
چهره هایمان درهم
وقلب آشفته امان ویران است
دلمان برایت تنگ شده
برای لحظه های باتوبودن
باتوحرف زدن
باتوخندیدن
وازهمه مهمتر باتوگریه کردن
باتوهمدردی کردن
دلمان برایت تنگ شده زهراجان
کجایی که ببینی چقدر افسرده وغمگینیم
کجایی که ببینی چقدر رفتنت را باور نداریم
زهراجان گرچه خاک پذیرای توست اما تو آسمانی شده ای تو هنوز هم برایمان میدرخشی
وهنوز دلهایمان به سویت پر میکشد
پنج شنبه است شاخه گلی نثارت میکنیم ودراین روز عزیزاز خداوند میخواهیم تورا بااولیایش محشور گرداند.
مثل همیشه برایمان دعا کن …
دوست وهمکارت وآن کس که هرگز باتوبودن راازیادنخواهد برد
جمالی

برچسب ها : ,
  1. ناشناس

    خدارحمت کنه بهشت جایگاهشون

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *