نهیبی از آسمان به گوش می‌رسد و زمین آن چنان می‌لرزد که تو خودت را پَرِکاهی احساس می‌کنی! رنگ از رخسارت پریده است و دیواری پیش روی تو فرو می‌ریزد و اما یکی از ساکنان روستای جَوَرِ(به گویش محلی گَوَر) کوهبنان، در حالی که می‌خندد می‌گوید: آقای خبرنگار! نترس؛ زلزله است. سخت است باور کنیم که کسانی به زلزله‌های پیاپی عادت کرده‌اند اما واقعیت داشت زیرا مردم با این زلزله‌ای که در زمان حضور ما رخ داد، خیلی عادی برخورد کردند، آن قدر عادی که به اصل وقوع زلزله شک کردیم! ساعت، روز و تاریخ را به خاطر سپردیم ؛ 8 و 45 صبح دوشنبه 4 دی ماه 1396 و در نخستین زمان ممکن سری زدیم به سایت رسمی مرکز لرزه نگاری دانشگاه تهران تا مطمئن شویم آن چه ما را به هراس انداخت زلزله بود با ریشتری قابل تامل و … درست حدس زده بودیم زیرا مرکز لرزه نگاری دانشگاه تهران در روز و ساعت مورد نظر، زلزله‌ای را در کوهبنان(جور یا گور تقریبا چسبیده به کوهبنان است)، با قدرت چهار و نیم ریشتر ثبت کرده بود و ما بیشتر دچار تردید شدیم که عادت کردن در نهاد بشر طبیعی است حتی برخی به بدبختی هم عادت می‌کنند اما زلزله و عادت به زلزله…! بگذریم. اهالی روستای جور در جاهایی که احساس می‌کردند امنیت بیشتری دارند چادری به پا کرده بودند . اما اصلی‌ترین زلزله در این روستا حوالی 10 و 30 دقیقه شب سی‌ام آذر(شب یلدا)آمده بود اما بدون خسارت جانی و فقط با چند مجروح. یک ساعت بعد، روستا را به مقصد هجدک در حوالی راور کرمان ترک کردیم.

هَجدَک؟ هُجدِک؟ نه! هُجِدک
دو راهی زرند راور از یک مغازه‌دار پرسیدیم برای رسیدن به هَجدَک از کدام مسیر برویم، بهتر است که با لهجه غلیظ محلی پرسید: هَجدَک؟ و ما که فکر می‌کردیم لابد تلفظ آن را اشتباه گفته‌ایم تکرار کردیم: برای رسیدن به هُجدِک از کدام مسیر… خندید و گفت: اینجایی که تو می‌خواهی بروی نه هَجدَک است ونه هُجدِک؟ بلکه اسم این منطقه در گویش محلی‌ها هُجِدک است چیزی شبیه سُهیل. و بعد توضیح داد که از راه راور اگر بروی آسفالت است و خیلی زود هم خواهی رسید اما پیشنهاد می‌کنم از راه معادن بروی زیرا هم دیدنی است هم روستاهایی را خواهی دید که دچار زلزله شده‌اند. شروع کرد به آدرس دادن: از همین جاده که بروی می‌رسی به یک دو راهی، سمت راست روستایی است به نام«خَتم»، از اهالی روستا نشانی«مدبون» را بپرس و… وقتی از روستای ختم با ظاهری بسیار فجیع‌تر از مناطق زلزله زده بیرون رفتیم دیگر یادمان رفت که مدبون کجا است و مسجد«هیلکوییه» در کدام سمت جاده قرار دارد اما خانه‌هایی دیدیم به غایت عجیب که بیشتر به سوله‌های نگهداری کالا شباهت داشت تا خانه. وقتی چوپانی را به حرف گرفتیم که این چه سبک خانه‌سازی است؟ گفت: پس از زلزله 84 زرند، بیشتر این آبادی‌ها (که متشکل است از مردمانی مشغول به کار در معادن و زن‌ها که یا به کار خانه مشغول هستند یا به کشاورزی و دامداری) ویران شد و برای در امان ماندن از زلزله‌های بعدی! بیشتر خانه‌ها به جای سقف‌های آجری و… این گونه ساخته شدند. می‌پرسیم: زلزله‌های بعدی؟ با لبخندی تلخ می‌گوید روزی نیست که در این مناطق زمین نلرزد! گاهی شدید و گاهی به گونه‌ای که ما متوجه نمی‌شویم و ما به یاد لبخند و تذکر آن ساکن روستای جور افتادیم که با خنده‌ای تلخ به ما گفته بود:آقای خبرنگار! نترس، زلزله است.خانه‌هایی شبیه آن چه زولا در ژرمینال توصیف کرده بود!
ادامه مسیر را با نشانی مرد چوپان رهسپار می‌شویم و تنها چیزی که نگرانمان می‌کرد گم شدن در جایی بود که هیچ جنبنده‌ای دم دست نبود. مسیر پر بود از معادنِ زغال سنگ و خانه‌های خاص معدن نشینان، شبیه همان‌هایی که«امیل زولا» در رمان«ژرمینال» توصیف کرده بود؛ صدها اتاق یک شکل با طاق‌های ضربی و پنجره‌هایی که سال‌ها شیشه‌هایش شکسته بود و یحتمل با حمام و دستشویی‌هایی مشترک. چندین مجموعه اینچنینی در مسیر دیده شد حتی«هُجِدک» هم چنین حالتی داشت اما امروزی‌تر و به اصطلاح زنده‌تر. چندین بار مسیر را گم و پیدا کردیم تا رسیدیم به جاده راور ـ چترود؛ بین راست و چپ مردد ماندیم و به اشتباه راست را برگزیدیم و رسیدیم به یک آبادی پایین یک دره به نام«قنات ده شیب»، سکوتی عجیب حکمفرما بود گویی سال‌هاست این آبادی از سکنه، خالی است که زنی حدودا شصت یا شاید شصت و پنج ساله، حدس ما را باطل کرد! پرسیدیم اهالی روستا کجا هستند؟ گفت این وقت روز یا در معدن هستند یا در صحرا! پرسیدیم اینجا زلزله نیامد؟ گفت این مناطق کلا زلزله خیز است اما زلزله هُجِدک از همه قوی‌تر بود و با پرسیدن آدرس، راهی آخرین مقصد شدیم تا پس از تهیه گزارش، راهی بم شویم.هُجِدک آرام بود!
دو مکان شبیه ایست‌های بازرسی بین راهی باعث شد توقف کنیم! رهگذری در ایستگاه نخست که تعجب کرده بود از ما پرسید فقط آمده‌ای برای زلزله؟ و ما با سر تایید کردیم گفت این جا زلزله چیز زیاد عجیبی نیست تلفاتی هم نداشته فقط نمی‌دانیم چرا شلوغش کردند! با دومین توقف مواجه شدیم با یک نگهبان که عبور و مرور را کنترل می‌کرد از او هم پرسیدیم گفت: این طرف‌ها زلزله زیاد می‌آید الحمد الله تلفاتی هم نداشتیم و ما دوست داشتیم هُجِدک را از نزدیک ببینیم. سه کیلومتر بعد از دومین ایستگاه نگهبانی کم کم خانه‌هایی یک شکل رخ نمود، خانه‌هایی که ویرانه شده‌اش را لا به لای دشت و کوه و در مسیر دیده بودیم. هُجِدک بیشتر به شهر می‌مانست روی تکه پارچه‌ای نوشته شده بود بخش کوهسار! ولی به نسبت مکان‌هایی که ما از آن‌ها عبور کرده بودیم هم شکیل‌تر بود و هم«تر و تمیزتر!» این جا هم سکون و سکوت حکمفرما بود! بالاخره یکی را برای پرسیدن سوالات پیدا کردیم. همان حرف‌ها را تکرار کرد! این که زلزله عادی است، هر روز زلزله می‌آید همین امروز تا این ساعت یعنی یک ربع مانده به 12، چهاربار زمین لرزیده بود و…
به مناطق زلزله زده کرمانشاه فکر می‌کنیم به این که عمق خرابی‌ها، چقدر بیشتر از این حوالی بود و اما این حوالی در زلزله 84 وضعیتی به مراتب بدتر از کرمانشاهِ فعلی داشته است. مسیر چترود را در پیش می‌گیریم تا از طریق ماهان به بم برویم به بم برای گذر و نظری بر این روزهای شهر!در حاشیه!
ـ چندین بار در ثلاث باباجانی و روستاهای زلزله زده کرمان از خودمان پرسیدیم: وقتی با جی.پی.اس و بلد توی این کوه و کمر گم می‌شویم، زلزله چطور این جاها را برای لرزندان پیدا می‌کند؟ که یادمان آمد سنگ و پای لنگ همدم‌هایی قدیمی هستند!
ـ روستاهای بسیاری در مسیر رسیدن به هُجِدک دیدیم همه به مراتب بدتر از روستاهای زلزله زده کرمانشاه و چقدر مردم راضی بودند به این فقر!
ـ عمده شهرت این مناطق داشتن معادن متعدد زغال سنگ است اما چشم اندازهایی دیدیم که گردشگران طبیعت برای دیدنش جان می‌دهند! نکند برای استخراج زغال سنگ، طلای گردشگری را گُم کنیم؟
ـ در سفر هُجِدک برای گزارش زلزله چیز دندان‌گیری پیدا نکردیم اما خوشحالیم سبک سازه‌های مسکونی آن مناطق به گونه‌ای است که زلزله از خود تلفات جانی بر جای نمی‌گذارد!
ـ تجربه زلزله چهار و نیم ریشتری به ما فهماند زلزله یکی از آن دست بلایای طبیعی است که خدا نیاورد و کسی نبیند.
ـ کشوری ثروتمند و برخوردار از نعماتی گوناگون داریم ای کاش قدردان باشیم و مترصد بهره گیری.

منبع : آفتاب یزد
برچسب ها : , ,

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *