هر که را دیدم در اینجا، از غمی نالید و رفت
از گرانی، پارتی بازی، بی کسی قالید و رفت

هر که را گفتم بمان، من غمگسارت میشوم
نیشخندی هدیه داد و پاچه برمالید و رفت

نزد هر شکوایه گویی ، باز گفتم وصفِ خویش،،
یک سروگردن به بختِ نازِ خود، بالید و رفت..

منتقل کردم فشارِ دردِ خود، بر همدلی
بینوا، از شصتِ پا تا فرقِ سر، تالید و رفت

این میان، در برهه ای، با مونسی، دل جور شد،،
بی مروت، غصه بود و بر درم ،مالید و رفت..

(محمدعلی دهستانی بافقی)

برچسب ها : ,
  1. panahi

    الهی …
    موفق باشید

  2. محمد مهدی

    سلام دهستانی عزیز کم پیدا یی دوست

  3. ناشناس

    خیلی خشوم شد، لامصب به دلوم بد جور نشست.

  4. مهران

    بسیارعالی

  5. ابراهیم

    مثله همیشه عاااااااااااالی

  6. ناشناس

    ممنون عالی بود

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

کد امنیتی: *