- عصر بافق - http://asrebafgh.ir -

🚬رفیقِ نارفیق سیگار🚬

🚬رفیقِ نارفیق سیگار🚬

عمریست, که بالب زِ تو من کام گرفتم..
از لذتِ پوشالیِ تو, وام گرفتم..

هرصبح, به دیدار تو اغاز نمودم..
هر شام, به همراهیت آرام گرفتم..

در راهِ رسیدن به تو از خویش گذشتم..
از زهرِ جگرسوزِ تو من, جام گرفتم..

من, پند ونصیحت زِ کسی گوش نکردم..
پا, با تو به هر, مهلکه و دام گرفتم..

همدم شدنم با تو, سراغازِ بدی بود..
یک برهه سر از مردمِ بدنام گرفتم..

با اینهمه من, یارِ وفادارِ تو بودم…
در شادی و غم, در پیِ دیدارِ تو بودم..

هر قدر گران, نازِ تو شد, باز خریدم..
انگار, که دیوانه و دلدارِ تو بودم!!

وابستگی ام با تو مرا سخت بیازرد,
توأم به دلم, عاشق و بیزارِ تو بودم!

گفتند طبیبان: که تویی, قاتلِ جانم,
آگه نشدم, گر چه که بیمارِ تو بودم..

هر مرتبه ای با تو زدم,سازِ جدایی,,
هر لحظه ملول از غم و افکارِ تو بودم..

اینگونه روا نیست, تو را رسمِ رفاقت…
با همدمِ دیرینه چنین, سخت قساوت..

من کام بگیرم به لبم از تو و این سوی,,
هر کام زنی,,  بر منِ بیچاره خسارت

آتش نزدم, مالِ خودم را که سرانجام,,
اینگونه به جانم بکنی, قصدِ جنایت!!

حق با پدرم بود, که گفت: هرنخِ سیگار,,
مهریست به پیشانیت از رویِ جهالت!!!

پرسند اگر: حاصل از این یار چه دیدی؟؟
گویم: همه درد و مرض و شرم و خجالت…
(محمدعلی دهستانی بافقی)